۱۰ اختلال روانی و باورهای غلط در مورد آنها

۱۰ اختلال روانی و باورهای غلط در مورد آنها

اختلالات روانی در باور عموم دچار سوء‌ تعبیرات مختلفی است. در این مقاله عمده‌ترین آنها را با سوء‌ تعبیرات مربوط به هر کدام بررسی خواهیم کرد.

 

 

۱. اختلال شخصیت‌ ضد اجتماعی

باور نادرست: کسی که از ارتباطات اجتماعی دوری کند، «ضد اجتماع» نامیده می‌شود.

این بیشتر یک اشتباه معنایی است. خیلی ‌از افراد، کسانی را که دوست ندارند در جمع‌ های اجتماعی شرکت کنند را ضد اجتماعی می‌ نامند. در واقع این افراد خیلی ‌اوقات مهربان و خیر هم هستند حتی اگر معمولاً اینطور به نظر نرسند.

اختلال شخصیت ضد اجتماعی در بزرگسالانی دیده می‌شود که با رفتار خشونت ‌آمیز، دروغ ‌گویی، دزدی یا به طور کل رفتار بی‌ ملاحظه و بدون نگرانی از ایمنی و امنیت خودشان و دیگران، حقوق دیگران را نادیده می‌گیرند.

آنها معمولاً افرادی برون ‌گرا هستند که دقیقاً متضاد کسانی هستند که عموماً ضد اجتماعی خوانده می‌شوند که معمولا برای احساسات دیگران ارزش زیادی قائل هستند. این افراد فقط کمی خجالتی هستند یا دچار مشکلاتی مانند اوتیسم، افسردگی، اختلال اضطراب اجتماعی یا اختلال شخصیت اجتنابی (AvPD) می‌باشند.

شخصیت های اجتنابی افرادی هستند که بخاطر ترس شدید از طرد شدن از جمع ‌های اجتماعی دوری می‌کنند.

 

۲٫ اختلال شخصیت چندگانه

باور نادرست: افراد مبتلا به اختلال شخصیت تجزیه‌ای یا شخصیت چندگانه مدام رفتار خود را تغییر می‌دهند و وقتی بین شخصیت‌های مختلف جا به ‌جا می‌شوند یادشان می‌رود چه اتفاقاتی می افتاده است.

خیلی‌ها اعتقاد دارند که وجود این بیماری به طور کل یک باور نادرست است اما اجازه بدهید تصور کنیم که وجود دارد.

افراد مبتلا، بین دو تا صد شخصیت مختلف می‌توانند داشته باشند که به طور متناوب بر بدن آنها چیره می‌شود. این شخصیت‌های متناوب همیشه هم تغییرات شدید و برجسته در ظاهر و رفتار ایجاد نمی‌کند، به همین دلیل دیگران متوجه این تغییرات نمی‌شوند.

بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت تجزیه‌ای متوجه می‌شوند که می‌توانند تغییرات مختلفی انجام دهند و حتی قبل از درمان این افراد را می‌شناسند.

این امکان وجود دارد که یک شخصیت به خاطر نیاورد که در زمان تغییر به یکی دیگر از شخصیت‌ها چه اتفاقاتی افتاده است و این مسئله حس فراموشی ایجاد می‌کند اما به طور کل از آنچه اتفاق می‌افتد آگاهند، فقط به طور فعال در آن درگیر نمی‌شوند.

معمولاً گروه شخصیت‌ها می‌توانند به راحتی با هم ارتباط برقرار کنند و حتی برای پنهان کردن متعدد بودن خود می‌توانند با هم همکاری کنند. برخی از افراد مبتلا به اختلال چند‌ شخصیتی ترجیح می‌دهند تحت درمان قرار نگیرند تا یک شخصیت را انتخاب کرده و دست از تغییر شخصیت ‌های مختلف بردارند زیرا راحت‌تر هستند که با چندین شخصیت زندگی کنند.

 

۳٫ اختلال در خواندن

باور نادرست: همه افراد مبتلا به اختلال خواندن قادر به خواندن نیستند زیرا حروف را به ترتیب نادرست می‌بینند.

این در واقع دو باور نادرست در یک باور است اما باورهای نادرست دیگری هم درمورد اختلال خواندن وجود دارد. اولی این است که افراد مبتلا به اختلال خواندن قادر به خواندن نیستند. واقعیت این است که بیشتر آنها یاد می‌گیرند بخوانند اما اگر کمک مناسب به آنها داده نشود، خیلی کند یاد می‌گیرند و سطح سرعت خواندن و درک مفاهیمشان پایین می‌ماند.

اما این هم همیشه درست نیست: بسیاری از بچه‌های مبتلا به اختلال خواندن یاد می‌گیرند که چطور ناتوانی خود در خواندن را تا کلاس چهارم و پنجم یا حتی بیشتر پنهان کنند. و اگر معلمشان کسی باشد که با اختلال خواندن آشنایی داشته باشد، می‌توانند خواندن را خیلی خوب بیاموزند.

نیم دیگر این باور نادرست این است که مشکلی که افراد مبتلا به این اختلال با خواندن دارند به این دلیل است که حروف را خارج از ترتیب متعارف آن می‌بینند.

شاید به نظر مشکل این باشد زیرا در سردرگمی برای خواندن و فهمیدن یک کلمه، حروف و صداها را قاطی می‌کنند و بعضی افراد مبتلا به این اختلال چپ و راست را اشتباه می‌گیرند. اما این دلیل این مشکل نیست. اختلال خواندن بیشتر به طرز فکر کردن افراد بستگی دارد تا مشکل در پردازش اطلاعات بصری.

 

۴. اسکیزوفرنی

باور نادرست: افراد مبتلا به اسکیزوفرنی صداهایی در مغز خود می‌شنوند.

همه ما چیزهایی درمورد اسکیزوفرنی شنیده‌ایم اما برخلاف آنچه اغلب افراد تصور می‌کنند، همه افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در مغز خود صدا نمی‌شوند. توهمات شنیداری در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بسیار متداول است اما این صداها معمولاً مربوط به چیزهایی بیرون از جسم آنهاست نه درون مغزشان. بعلاوه، همه افراد مبتلا به اسکیزوفرنی علائم یکسانی را تجربه نمی‌کنند.

این افراد ممکن است دچار توهمات (چیزهایی ببینند یا بشنوند که واقعاً وجود ندارد)، وهم (باور کردن نظرات نادرست)، افکار درهم ‌ریخته، فقدان تاثیر (عدم نمود احساسات) یا در اسکیزوفرنی کاتاتونیک حتی تمایل نداشتن به حرکت کردن شوند. اسکیزوفرنی اختلالی بسیار پیچیده است که علائم مختلفی می‌تواند داشته باشد.

(دقت کنید که شخصیت‌های چندگانه از علائم اسکیزوفرنی نیست و خود یک اختلال مجزاست که بررسی کردیم).

 

۵. اختلال طیف اوتیسم

باور نادرست: اوتیسم اختلالی ویرانگر است که باعث می‌شود فرد هیچ عملکرد اجتماعی نداشته باشد.

باورهای نادرست زیادی درمورد اوتیسم وجود دارد اما به نظر می‌رسد این یکی از متداول‌ترین آنها باشد. خیلی‌ها وقتی نام اوتیسم به گوششان می‌خورد، بچه‌هایی به ذهنشان می‌رسد که دائماً در دنیای خودشان زندگی می‌کنند و قادر به حرف زدن یا ارتباط برقرار کردن با دیگران نیستند،

بی هیچ دلیلی کج‌خلقی می‌کنند و هیچوقت نمی‌توانند بخشی عادی از جامعه باشند. اما، اوتیسم به دلیلی اختلال طیفی نامیده می‌شود: مبتلایان اوتیسم از کسانیکه قادر به برقراری ارتباط به هیچ طریقی با دیگران نیستند تا کسانیکه زندگی‌هایی عادی و پربازده دارند اما فقط کمی نسبت به دیگران عجیب ‌تر و غیر عادی هستند، را شامل می‌شود.

اوتیسم حاد هم باعث بر هم خوردن کامل زندگی افراد نیست. حتی افراد اوتیسمی با پایین ‌ترین عملکرد هم می توانند زند‌گی‌ های خوبی داشته باشند. حتی بچه‌هایی بوده‌اند که با قرار گرفتن تحت درمان‌های ویژه توانستند از علائم مربوط به اوتیسم بهبودی یابند و سازمان‌ها و افراد بسیاری به دنبال درمان اوتیسم هستند.

متاسفانه، این سازمان‌ها کسانی هستند که با تمرکز بر عملکرد اجتماعی ضعیف افراد مبتلا به اوتیسم این باور خاص را در میان عموم منتشر می‌کنند و وجود افراد مبتلا به اوتیسم با عملکرد اجتماعی بالا را به کل نادیده می‌گیرند.

 

۶. اختلال بیش‌ فعالی با کمبود توجه (ADHD)

باور نادرست: افراد مبتلا به (ADHD) قادر به توجه کردن به چیزی نیستند.

بیش‌ فعالی اختلالی است که در سال‌های اخیر بسیار معروف شده است، بنابراین مطمئن هستیم که همه شما نام آن را شنیده‌اید. اما برای آن دسته از شما که چندان آشنایی با آن ندارید، باید بگوییم که افراد مبتلا به بیش‌ فعالی برای تمرکز کردن بر روی کارهای خود دچار مشکل هستند و ممکن است بسیار فعال باشند و بدون انگیزه و فکر قبلی رفتار کنند.

اما این درست نیست، زیرا به نظر می‌رسد که گاهی افراد مبتلا به ADHD فقط نمی‌توانند توجه کنند. خیلی از آنها می‌توانند به چیزهایی که به نظرشان جالب و جذاب می‌رسد توجه کنند، درست مثل خیلی از ما که در کارهای خسته ‌کننده حواسمان پرت می‌شود و به کارهای جالب بیشتر توجه می‌کنیم.

و درواقع بعضی ‌ها به این دلیل قادر به تمرکز کردن نیستند که بیش از اندازه تمرکز می‌کنند. آنها به همه‌ تصویرها، صداها و بوهای اطرافشان توجه می‌کنند نه فقط کاری که پیش رویشان است. آنها باید یاد بگیرند که با سایر محرک ‌های جالب‌ توجهشان کنار بیایند و بیشتر توجهشان را صرف چیزی کنند که اهمیت دارد.

 

۷. اختلال لالی انتخابی

باور نادرست: فرد مبتلا به لالی انتخابی یا از حرف زدن امتناع می‌کند و یا در گذشته مورد آزار قرار گرفته یا ترسیده است.

این تنها اختلال در این لیست است که شاید آن را به اسم نشنیده باشید، بااینحال تصور می‌کنیم باورهای نادرست مربوط به آن را شنیده باشید. این اختلالی است که باور نادرست مربوط به آن بیش از سایر باورهای نادرست مربوط به اختلالات روانی تداول پیدا کرده است، نه فقط در میان عموم مردم بلکه حتی بین متخصصین.

لالی انتخابی اختلالی است که تقریباً همیشه در کودکی پدیدار می‌شود. فرد مبتلا به لالی انتخابی می‌تواند خیلی خوب حرف بزند اما حرف نمی‌زند و گاهی ‌اوقات حتی به طرق دیگر هم ارتباط برقرار نمی‌کند.

تعداد قابل توجهی از والدین، معلمین و روانشناسان که با این دسته افراد کار می‌کنند باور دارند که آنها انتخاب کرده‌اند که شاید در تلاش برای کنترل دیگران، حرف نزنند اما اینطور به نظر می‌رسد که اکثر این افراد دوست دارند حرف بزنند اما نمی ‌زنند چون می‌ترسند.

اکثریت قابل‌ توجهی از مبتلایان لالی انتخابی همچنین از اختلال اضطراب اجتماعی نیز رنج می‌برند و سکوت برای آنها تنها راه کنار آمدن با موقعیت ‌های استرس ‌زا به نظر می‌رسد. تنبیه کردن کودکی برای حرف نزدن، کاری که خیلی از افرادی که به این باور نادرست اعتقاد دارند، به طور متناقضی کودک را مضطرب ‌تر کرده و درنتیجه تمایل او برای حرف زدن کمتر خواهد شد.

اما اگر کسی را مبتلا به لالی انتخابی نمی‌ شناسید، ممکن است هنوز به باور نادرستی که در رسانه ‌ها پخش می‌شود، معتقد باشید: برخی کودکان و نوجوانان به طور کل دست از حرف زدن می ‌کشند، مگر با یک یا دو نفر، زیرا از چیزی ترسیده ‌اند یا مکرراً مورد آزار قرار گرفته‌اند. با اینکه بسیاری افراد بعد از چنین ضربه ‌هایی ساکت می‌شوند، اما این سکوت معمولاً چند هفته بیشتر طول نمی‌کشد نه ماه ‌ها یا سال ‌ها. بیشتر افراد در سنین بالاتر یا در اثر ضربه یا آزار دچار لالی انتخاب نمی‌ شوند.

 

۸. اختلال خود آزاری

باور نادرست: افرادیکه از قصد رگ خود را می‌زنند، خود را می‌سوزانند یا به هر طریقی به خود آسیب می‌زنند، یا قصد کشتن خود را دارند و یا به دنبال توجه هستند.

افراد زیادی، به ویژه نوجوانانی که از اختلالات روانی مختلفی رنج می‌برند، با آسیب فیزیکی رساندن به خود با این رنج درونی کنار می‌آیند. با اینکه به نظر می‌رسد خود آزاری این روزها متداول ‌تر شده است، اما باورهای نادرست و شایعات درمورد قصد و نیت این افراد هنوز از میان نرفته است.

هر طور هم که به نظر برسد، خود آزاری اقدام به خودکشی نیست که با شکست مواجه شده باشد. برخی از این افراد سالها به طور مکرر به خود آسیب می‌زنند بدون اینکه هیچیک از این آسیب‌ ها زندگی آنها را تهدید کند که اگر این تلاش ‌های برای خودکشی بوده باشد آمار قابل‌ توجهی از شکست به حساب خواهد آمد.

بسیاری از کسانیکه خودآزاری می‌کنند سعی می‌ کنند با رها کردن احساسات خود به طریقی ایمن ‌تر، از خودکشی اجتناب کنند.

خیلی ‌ها هم تصور می‌کنند که افراد خودآزار فقط به دنبال توجه هستند. این درمورد برخی از آنها درست است، مخصوصاً از آنجا که خودآزاری این روزها مورد توجه بیشتری قرار گرفته است اما اکثر این افراد سعی می‌کنند با پوشیدن لباس‌ های آستین بلند و شلوارهای بلند، آسیب ‌هایی که به خود رسانده‌اند را بپوشانند.

خیلی از افراد خود آزار نا امیدانه می‌ خواهند کسی رفتار آنها را تشخیص دهد تا به آنها کمک کند اما بیشترشان از واکنش دیگران درمورد این رفتار خود می‌ترسند و از خودشان خجالت می‌کشند. علاوه‌ بر این، حتی اگر کسی تصمیم بگیرد برای جلب توجه به خود آسیب برساند، باید ببینید چه مشکلی باعث شده که او حاضر باشد برای گرفتن توجه دیگران تا این اندازه به خود آسیب برساند؟

 

۹٫ اختلال وسواس فکری-عملی

باور نادرست: افراد مبتلا به وسواس فکری-عملی همیشه نگران میکروب ‌ها هستند و تمیزی برایشان خیلی مهم است.

بیشمار کسانی هستند که چون فکر می‌کنند خیلی تمیز هستند و درمورد پاکیزگی‌شان بسیار دقت دارند پس وسواسی به حساب می‌آیند. بیشتر افراد تصور می‌کنند که افراد مبتلا به وسواس کسانی هستند که جنون تمیزی دارند و نمی‌دانند که این بیماری بسیار پیچیده‌تر از آن است.

وسواس فکری-عملی یک اختلال اضطرابی است که دو خصوصیت دارد: اول اینکه افراد مبتلا به آن افکار مکرر ناخواسته، معمولاً درمورد چیزی که برایشان آزار دهنده است یا اصلاً در شخصیتشان نمی‌گنجد، دارند. وسواس داشتن نسبت به میکروب‌ها یا آلودگی، یا درست قفل نکردن درها یا خاموش نکردن گاز بسیار متداول است.

همچنین افکاری مثل فکر کردن به اتفاقات بدی که شاید برای خانواده بیفتد، درمورد آسیب رساندن یا کشتن یک نفر، انجام کاری که در مذهبشان حرام شمرده می‌شود یا هر فکر نامطلوب دیگر نیز بسیار شایع است. دوم اینکه، این افراد تصور می‌کنند که انجام برخی آداب خاص باعث می‌شود از خطر دور بمانند؛

مثل شستشوی مداوم دست‌هایشان، مرتب نگه داشتن خانه ‌شان، چک کردن اینکه درها حتماً قفل باشند، فکر کردن به برخی کلمات خاص، دوری از اعداد عجیب و غریب یا هر چیز قابل ‌تصور دیگر. البته انجام این کارها باعث دور شدن طولانی مدت آن افکار نمی ‌شود، به همین خاطر این آداب و مراسم ‌ها مرتب تکرار می‌ شود.

همه کسانیکه دچار وسواس هستند نگران میکروب ‌ها نیستند یا آدابی که شنیده‌اید را به جا نمی‌آورند. ایدآل‌ گرایی یا تمیزی؟ با اینکه بسیاری از افراد وسواسی ایدآل ‌گرا هستند، اما این بیشتر به اختلال دیگری مربوط است. این اختلال، اختلال شخصیت وسواسی است و با این اختلال تفاوت دارد.

یکی از تمایزات آنها این است که افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی، عادات خود را بخشی از خود و کاملاً مطلوب می‌ دانند درحالیکه افراد مبتلا به اختلال وسواس، خودشان از عادت‌ هایشان عذاب می‌کشند.

 

۱۰. کلیه اختلالات روانی

باور نادرست: بیماری ‌ها و اختلالات روانی فقط در مغز شما هستند و اگر واقعاً بخواهید و اراده کنید می‌توانید بر آنها پیروز شوید.

این عمده‌ ترین باور نادرست درمورد اختلالات روانی است، نه فقط به این دلیل که کلی است، بلکه شاید بتوان گفت مخرب ‌ترین باور در این لیست است زیرا می‌تواند باعث شود افراد کمک موردنیاز خود را دریافت نکنند.

بعضی افراد هنوز باور دارند که اختلالات روانی همه تصوری از مبتلایان آن هستند یا کسانیکه از  اختلالات روانی رنج می ‌برند، نمی‌ توانند آنقدر مشکل داشته باشند و یا اهمیتی بر غلبه بر این مشکلات خود نمی‌ دهند.

این واقعیت که بسیاری علائم این بیماری ‌ها در افراد مختلف دیده می‌شود، بیانگر این است که اینها واقعی هستند-هرکدام از بیماران نمی‌توانند به تنهایی این علائم را ابداع کرده باشند. هر اختلال روانی به طور جدی بر زندگی فرد مبتلا اثر می‌گذارد، درغیراینصورت یک اختلال نامیده نمی‌شود. و غلبه بر آنها هم به این سادگی ‌ها نیست.

اکثر اختلالات روانی بر اثر تفاوت مغزی یا عدم توازن مواد شیمیایی درون آن ایجاد می‌شود. حتی اگر دلایل بروز این بیماری ‌ها غیر فیزیکی باشد، فراموش کردن یک الگو یا عادت رفتاری بسیار سخت است. علاوه بر اینکه، خود اختلال باعث خواهد شد که فرد به دنبال کمک نباشد برای مثال:

افراد مبتلا به افسردگی تصور می‌کنند که هیچ پزشکی قادر به مداوای آنها نیست و برای پیدا کردن دکتر مناسب خود خسته هستند. اگر می‌شد فقط با خواستن و اراده کردن بر بیماری‌های روحی-روانی غلبه کرد، دنیا پر از مردمانی شادتر و خوشبخت ‌تر بود.

 

 

بیشتر بخوانید:


telegram2 files