آیا نداشتن اختلال روانی به معنای سلامت روان است؟

آیا نداشتن اختلال روانی به معنای سلامت روان است؟

هر از گاهی گزارشی از وزرات بهداشت در مورد میزان شیوع اختلالات روانی در زنان و مردان می‌گوید. در میان انواع اختلالات، افسردگی و اضطراب شیوع بیشتری دارند. سؤال اینجاست که آیا آمار ذکرشده در این گزارش‌ها بدین معناست که سایر افرادی که اختلالات روانی ندارند، دارای سلامت روان هستند؟ و مهم‌تر آن‌که آیا بین سلامت روان و لذت‌بردن از زندگی ارتباطی وجود دارد؟

از آنجایی که در گذشته هدف بیشتر مطالعات روان‌شناختی بررسی بیماری‌های روانی و درمان بود، تعریف سلامت روان مترادف با نبود بیماری‌های روانی و علائم بیمارگونه تلقی می شد، در حالی که از دههٔ ۸۰ میلادی در تعریف سلامت روان تغییر و تحول بسیاری پدید آمده است. با چشم‌پوشی از برخی تمایزات بین دو اصطلاح «بهداشت روان» و «سلامت روان»، یکی از جامع‌ترین تعاریف سلامت روان، تعریف سازمان جهانی بهداشت از این مفهوم است. بنا به تعریف سازمان بهداشت جهانی، بهداشت روانی و سلامت روان، فقط به معنای نبود اختلال روانی نیست، بلکه بیشتر به نوعی سلامت ذهنی ارتباط دارد. این سازمان، سلامت روانی را این گونه تعریف می‌کند: «سلامت روانی در درون مفهوم کلی سلامت قرار دارد و سلامت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش‌های روانی و جسمی، سلامت به معنای نبودِ بیماری یا عقب‌ماندگی نیست

در تعریف دیگری که مقبول بسیاری قرار گرفته است، انجمن بهداشت روانی کانادا، سلامت روان را در سه قسمت تعریف کرده است: بخش اول نگرش‌های مربوط به خود، شامل تسلط بر هیجان‌های خود، آگاهی از ضعف‌های خود و رضایت از خوشی‌های خود است. بخش دوم، نگرش‌های مربوط به دیگران، شامل علاقه به دوستی‌های طولانی و صمیمی، احساس تعلق به یک گروه، احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی است. بخش سوم نیز نگرش‌های مربوط به زندگی است که خود شامل پذیرش مسئولیت‌ها، ذوقِ توسعهٔ امکانات و علائق خود، توانایی اخذ تصمیمات شخصی و ذوقِ خوب‌کارکردن است. پس می بینیم که این انجمن، سلامت روانی را در ارتباط با سازگاری محیط و نگرش‌های مربوط به خود و دیگران تعریف می‌کند، اما به مفاهیم بیماری، آسیب‌شناسی و ناسازگاری ارجاع نمی‌دهد.

بنابراین می‌توان گفت سلامت روانی صرفاً به معنای نداشتن علامت بیماری نیست، بلکه فرد سالم علاوه بر نداشتن نشانه‌های اختلال روانی باید بتواند ارتباطات سالمی را با دیگران برقرار کند، واقعیت‌ها را بپذیرد، خود را با محیط سازگار کند و در راستای شکوفا ساختن استعدادهای فطری خود بکوشد و اهداف خود را به طور منطقی تحقق بخشد. در یک دید کلی نیز می‌توان بیان داشت سلامت روان واقعی، هم شامل پیشگیری از بیمارشدن و هم شامل ارتقاء سلامت مثبت خواهد بود که از بخش دوم تا حد زیادی غفلت شده است.

دربارهٔ ارتباط بین رضایت و لذت‌بردن از زندگی و سلامت روان، پژوهشگران مختلف نشان داده‌اند، رضایت و لذت‌بردن از زندگی، یکی از پیش‌بینی‌کننده‌های قوی سلامت روان است. در واقع، افرادِ دارای رضایت بالای از زندگی هیجان‌های مثبت بیشتری را تجربه می‌کنند، از گذشته و آیندهٔ خود و دیگران، رویدادهای مثبت بیشتری را به یاد می‌آورند و از پیرامون خود ارزیابی بهتری دارند و آن‌ها را خوشایند توصیف می‌کنند. در حالی که افرادِ با رضایت پایین، خود، گذشته و آینده‌شان، دیگران و رویدادهای زندگی را نامطلوب ارزیابی می‌کنند و هیجان‌های منفی بیشتری مانند افسردگی و اضطراب را گزارش خواهند کرد. محققان دیگری نیز معتقدند افرادی که از زندگی رضایت بالاتری دارند، از شیوه‌های مقابلهٔ مؤثرتر و مناسب‌تری استفاده و عواطف و احساسات مثبت عمیق‌تری را تجربه می‌کنند. در کل، رضایت و لذت از زندگی می‌تواند پیش‌گوی سلامت روان باشد.

 

منبع: سپیده دانایی

 

بیشتر بخوانید:


telegram2 files