اضطراب چگونه احساسی است؟

اضطراب چگونه احساسی است؟

اضطراب، ما را ضعیف و فرسوده می‌کند، مانند یک سنگینی مداوم در ذهن و فکر ،انگار چیزی کاملا درست نیست و نمی‌دانیم که آن چیز واقعا چیست. مانند اسید معده، که وقتی معده خالی است آن‌را می‌سوزاند و احساس گرسنگی را هم دور می‌کند، مثل گره کوری که نمی‌توانیم بازش کنیم.

اضطراب این حس را به ما می‌دهد که ذهن‌مان در آتش می‌سوزد، به هرچیز کوچکی بیش از اندازه فکر می‌کنیم و مدام تحلیلش می‌کنیم، چیزهایی که حتی به‌هم مربوط هم نیستند. گاهی باعث می‌شود احساس خستگی و عدم تمرکز داشته باشیم، انگارافکارمان باسرعت وحشتناکی در خلاف جهت می‌دوند و فرار می‌کنند و در طول مسیر بهم برخورد می‌کنند .

گاهی هم حس می‌کنیم کاملا از ذهن و فکرمان جدا شده‌ایم ، انگار ذهن‌مان دیگر خالی شده است، گویی از هم گسسسته‌ایم و بدن خودمان را ترک کرده‌ایم . اضطراب مانند این است که صدایی پشت ذهن‌مان است و می‌گوید که هیچ چیز روبراه نیست. بعضی وقت‌ها این صدا به ما می‌گوید که مشکلی داریم و با هرکس دیگری فرق می‌کنیم .

او به ما می‌گوید احساسات ما مشکلی دارد و بر دوش دنیا سنگینی می‌کنیم و باید گوشه گیر باشیم و تنها . این صدا باعث می‌شود کارهای روزانه‌مان ، مانند تصمیم‌گیری‌های ساده و کوچک به‌طرز وحشتناکی مشکل شوند . اضطراب ما را شب‌ها تا دیروقت بیدار نگه می‌دارد؛ ناآرامید و مدام این پهلو به آن پهلو می‌شویم. اضطراب مانند یک لامپ روشن ، اسباب دردسر و زحمت شده و خاموش هم نمی‌شود.

بدن‌مان احساس خستگی و کوفته‌گی می‌کند اما ذهن‌مان کاملا بیدار و هشیار است و به سرعت جریان دارد. حوادث روز را مرور می‌کنیم و تمام جزئیات خاص را تک به تک تحلیل کرده و رنج می‌بریم.

 

اضطراب ، دروغگوست ، هرچند به‌طرز شگفت انگیزی احساس واقعی دارد

گوش کردن و توجه به اضطراب باعث نمی‌شود که رهای‌مان کند، با او بجنگید و نگذارید پیروز شود . بنابراین اجازه دهید حرفش را بزند. تمام نگرانی‌ها و دلشوره‌های نابخردانه‌اش را بشنوید. عمل ساده گوش دادن به آن به شما نشان خواهد داد که از آن شما نیست. اجازه دهید رجز بخواند و پرت و پلا بگوید ، آسیمه شود و گریه کند.

بگذارید هرچه که به آن فکر می‌کند را بگوید و سپس شما انتخاب کنید. شما انتخاب کنید که به او گوش خواهید کرد یا نه، شاید هم به صدای صلح‌جویی گوش کنید که می‌گوید به اضطراب گوش ندهید. صدای مضطرب آن‌قدر به شما شرح و تفسیر می‌دهد تا جایی که بفهمید بخشی از ذهن شماست، نه همه آن. وقتی افکار وحشت‌انگیز تمام وجودتان را فرا گرفت، تشخیص این‌که انتخابی هم وجود دارد مشکل است و احساس می‌کنید همه چیز درحال سوختن و نابودی است. اولین لحظه ، سخت‌ترین است و سخت‌ترین چیزها، واقعی‌ترین هستند. بنابراین بگذارید اضطراب و دلهره‌تان حرفهایش را بزند، بگذارید شکایتش را برای شما اعلام و آشکار کند، وقتی تمام نگرانی‌هایش را روی میز گذاشت، شما تصمیم می‌گیرید که چه‌طور کارت‌ها را به بازی بگیرید.

منبع: سلامتی

 

بیشتر بخوانید:
چگونه با اضطرابم دوست شوم
درمان اضطراب با رویکرد درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد
آیا اضطراب می تواند مفید باشد؟