زوج درمانی با رویکرد واقعیت درمانی
[aparat id=”mctLF”]
متن ویدئو:
… من با دوستام صحبت کردم و متوجه شدم که همسرهای اونها چقدر سختگیرن. جیم هیچ وقت اونطوری نبوده. تا زمانی که این مشکل پیش اومد. جواب سؤالاتم کافی بود؟
دکتر لفان: از هر دو شما متشکرم. واقعاً به من در آنچه که می خوام انجام بدم کمک می کنه. حالا آماده ایم که بریم سراغ سؤال آخر. این سؤال با بقیه سؤال ها فرق می کنه به این معنا که از اونجایی که دستیابی به آنچه که هر کدوم از شما مهم جلوه می دین اهمیت کمتری داره، مهم تر اینه که شما همدیگه رو راضی نگه دارین. بی و جیم، برای اینکه ازدواجتون و حال رابطه اتون خوب بشه، فکر می کنین چه کاری می تونین انجام بدین توی هفته اخیر که حال هر دو رو خوب کنه؟
اگر فرض کنیم که الآن چیزی به ذهن شما برسه، بعد از اینکه به خونه رفتین تا یک هفته اون کار رو ادامه می دین. اگر اون کار رو انجام ندین و یا اگه به ازدواج کمک نکنین، فکر نمی کنم دلیلی داشته باشه که دوباره به اینجا برگردین. اما بذارید الآن به این مسئله فکر نکنیم. ببینیم شما چه ایده هایی دارید.
مشاور با صحبت کردن به این شیوه می خواهد به آنها بگوید که چقدر این سؤال مهم است. موفقیت جلسات به این بستگی دارد که آنها چقدر توانایی این را دارند که آنچه را الآن بر زبان می آورند را انجام دهند.
بی: منظورتون اینه که اگه ما جواب این سؤال رو به درستی نگیم، ممکنه این جلسه، جلسه آخر ما باشه؟ من سه ساله که دارم از بودن با این مرد عذاب می کشم. ما زمان بیشتری نیاز داریم. جیم، تو موافق نیستی؟
این علامت خوبی است. او از جیم در مقابل مشاور درخواست کمک می کند. این نوعی تسویه حساب است در مقابل اینکه مشاور طرف هیچ کس را نگرفته است. هدف این است که آنها با هم در یک ردیف قرار گیرند، نه اینکه با مشاور یک تیم بسازند.
جیم: بی من فکر نمی کنم که دکتر اشتباه کنه و فکر می کنم می دونم که می خواد به کجا برسیم. من فکر می کنم بهتره اون چیزی که می گه رو انجام بدیم. من با این قضیه مشکلی ندارم و ادامه می دم امیدوارم تو هم مشکلی نداشته باشی.
دکتر لفان: بی، مطمئن باش من می دونم که دارم چی کار می کنم. اگر من بدونم که تو اون کاری رو که عنوان می کنی رو در طول هفته انجام می دی، بنابراین جلسه دوم ما می تونه مشاوره زوج با ارزشی برای شما باشه. من فکر می کنم ارزش امتحان کردن داشته باشه وگرنه ازتون نمی خواستم که این کار رو انجام بدین.
بی: خیلی خب. تو گفتی که میدونی منظور دکتر چیه. بگو ببینم تو چه کاری می خوای انجام بدی که تو طول هفته بتونه به این ازدواج کمک کنه؟
جیم: من نمی خوام اول بگم. اول خودت بگو. تو کسی هستی که ازدواج ما رو به خاطر عصبانیتت خراب کردی. تو بگو که چی کار می خوای بکنی اون وقت من هم سعی می کنم اون رو بهتر کنم.
بی: باشه، من در طول هفته هر شب غذایی که دوست داری رو برای شام درست می کنم.
دکتر لفان: من نمی خوام بگم که درست کردن شام کار خوبی نیست اما من به دنبال بیشتر از اون هستم. به دنبال کاری که کمی بیشتر خصوصی باشه. کاری که به خود شما دو تا مربوط باشه.
جیم: یه لحظه صبر کنید. من یه فکر خوب دارم. این تابستون تو یه هفته خالی داری. منم چند وقتیه که خیلی کار می کنم. می تونم یه هفته مرخصی بگیرم. من می گم بچه ها رو بذاریم پیش خونواده من و برای یه هفته بریم سان فرانسیسکو. ما از پسش بر میایم. خیلی وقته که برای خودمون اصلاً خرج نکردیم. بیا بریم سان فرانسیسکو.
بی: خب ما نهایتاً یه هفته خوش می گذرونیم، بعدش چی؟
دکتر لفان: به چیزی که خودت الآن گفتی گوش بده. “خب ما نهایتاً یه هفته خوش می گذرونیم”. بهم بگو. آخرین باری که یه هفته خوش گذروندین کی بوده؟ فکر می کنی یه هفته خوب با جیم می تونه به ازدواجتون کمک کنه؟
جیم: من نمی خوام خودخواه به نظر بیام اما مطمئنم که کمک می کنه.
بی: باشه، بریم. و من در طول هفته اصلاً به اون زن اشاره نمی کنم. راستش از ایده رفتن به سان فرانسیسکو خوشم اومد.
دکتر لفان: وقتی که از سفر برگشتید برای جلسه بعدی به اینجا بیاین. نیازی نیست حتماً یه هفته طول بکشه. بهم زنگ بزنین.
ممکن است که دکتر لفان به علت مشاوره ای تا الآن انجام داده مورد انتقاد قرار بگیرد، برخی می گویند این جلسه بسیار ساده بود. هیچ زن خشمگینی به این راحتی از خشم خود دست بر نمی دارد. من برخلاف آن فکر می کنم. هر چه بیشتر مشاور در مورد خشم زن صحبت کند، برای زن سخت تر است که بخواهد آن را رها کند. آنچه که بی از جیم می خواهد غیر ممکن است. ممکن است نسبت به آنچه که آن زن دیگر داشته که او ندارد، کنجکاو باشد، اما به هر دلیلی او می خواهد جیم را مجبور کند که در مورد رابطه فرازناشویی خود صحبت کند و او این کار را انجام نمی دهد. هر چقدر هم که بی بخواهد، نمی تواند جیم را مجبور کند کاری را که دوست ندارد انجام دهد. هیچ مشاوره ای نمی تواند این واقعیت را تغییر دهد. آنچه که اتفاق افتاده، اتفاق افتاده است.
زوج درمانی با رویکرد واقعیت درمانی: قسمت اول
زوج درمانی با رویکرد واقعیت درمانی: قسمت دوم
زوج درمانی با رویکرد واقعیت درمانی: قسمت سوم
زوج درمانی با رویکرد واقعیت درمانی: قسمت پنجم