سایک نیوز به نقل از بیگ ثینک: طالع بینی یک عرف باستانیست که در سالهای اخیر شهرت فزایندهای یافته است و دلیل آن تا حدی در دسترس بودن نرمافزارهای طالع بینی گوشیهای هوشمند است. محققان در یک مطالعهی جدید، رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و اعتقاد به طالع بینی را یافتهاند. از میان تمام ویژگیهای شخصیتیِ آزمودهشده، اعتقاد به طالعبینی بیش از همه با «خودشیفتگی» رابطه داشته است.
طالع بینی که یک رویکرد شبه علمی به درکِ شخصیت فردی بر اساسِ حرکت آسمانهاست، در چند سال اخیر از محبوبیت روزافزونی برخوردار شده است. نسل جوان علاقهی خاصی به این نرمافزارهای طالع بینی پیدا کرده است، به ویژه طالع بینیهای مربوط به دوستیابی و ازدواج. چرا این عرف باستانی در جامعه امروزی هواداران زیادی پیدا کرده است؟
شاید به این دلیل که نسل جوان از سنتهای سازمانیافته رویگردان شده و جذب رویکردهایی میشود که از تعصب کمتری برخوردار بوده و شخصیشده باشند مانند طالع بینی یا کارتهای تاروت. علاوه بر این، روی آوردن به طالعبینی در مواجهه با عوامل استرسزایِ اجتماعی سابقه تاریخی دارد. نخستین ستونهای روزنامه که به طالعبینی اختصاص داده شد به دهه نسبتاً ناخوشایند ۱۹۳۰ بازمیگردد که مصادف بود با بحران اقتصادی و سیاسی جهانی که در جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید.
دلایلِ موج جدید علاقه به طالعبینی مرموزست، اما اخیراً مطالعهای در مجلهی Personality and Individual Differences منتشر شد که تصویر روشنتری از افراد علاقمند به طالعبینی ارائه میکند. آنطور که محققان دریافتند، کسانی که فکر میکنند شخصیتشان در ستارهها نوشته شده اندکی «خودشیفته» هستند.
مهمترین یافتۀ این تحقیق این بود که از میان عوامل شخصیتی، خودشیفتگی (Narcissism) قویترین پیشبینیکننده میزانِ باور یک آزموندهنده به طالع بینی است. خودشیفتگی به شدت با این ایده مرتبط است که علم از طالع بینی پشتیبانی میکند. شاید معنایش این باشد که خودشیفتهها در برابر حقیقت مقاوم هستند، خصیصهای که شاید برای کسانی که با خودشیفتهها تعامل داشتند تعجبآور نباشد. یافته دیگر این بود که هوش بالاتر با این باور رابطه منفی دارد. کسانی که تصور میکردند علم از طالع بینی پشتیبانی میکند، به احتمال زیاد به آن باور داشتند.
رابطه بین خودشیفتگی و طالع بینی شاید با گرایشِ طالع بینی به مثبتگرایی ارتباط داشته باشد، خصیصهای که احساسات بیش از حد مثبتی را که فرد خودشیفته نسبت به خودش دارد تقویت میکند. با این حال، این مطالعه خالی از ضعف نیست، مثلاً یافتههای آن را نمیتوان به عموم مردم نسبت داد، چون جمعیت زنان جوان شرکتکننده در این مطالعه بالا بوده است. افزون بر این، سوگیریِ انتخابِ خود، سوگیریِ محبوبیت اجتماعی، سوگیری روش مشترک و اتکاء به خودگزارشدهی شاید مسائلی را به وجود آورد که از اعتبار مطالعه در آینده بکاهد.
این مطالعه به رغم این محدودیتها نگاهیست جالب به افرادی که بیش از همه جذب این روش مهمل و غیرمعقول نگاه به دنیا و جایگاهِ اغراقشدهشان در آن میشوند. این مطالعه قطعاً مبنای مطالعات آتی یا در سطح عملیتر ابزاری برای توضیح خودشیفتگی فردی است که گمان میکند ستارهها به دور او میچرخند.