“شخصیت تحت تاثیر رابطه است”
این جمله را کریستوفر بولاس۱ ، روانکاو انگلیسی در کتاب خود با عنوان
The shadow of the object می گوید.
منظور او این است که همه ما در “محیط” رشد می کنیم و رشدمان متاثر از آن است، به طور ناخودآگاه، بخش های مختلف روابط اطرافمان را کنار هم گذاشته و آن ها را با خصوصیات بیولوژیکی و ژنتیکی مان (که تا حدودی مشخص می کند که هستیم) ، هماهنگ می کنیم.
این استنتاج بولاس نشان می دهد که شخصیت هر فرد چطور به وجود می آید.
حال سوال ما این است، چه اتفاقاتی در مسیر رشد شخصیتی ما رخ خواهد داد زمانی که در سایه پدر و مادری خودشیفته زندگی کنیم؟
در زیر ۸ تاثیر شایع این موضوع بر روی شخصیت افراد آورده شده است :
۱. خود ملامت گری شدید
ممکن است والدین خودشیفته افرادی باشند که فرزندانشان را آشکارا تحقیر می کنند و یا اینگونه نباشند اما به احتمال بسیار زیاد از نظر احساسی به اصطلاح “ناشنوا” هستند، به عبارت دیگر چنین افرادی آنقدر درگیر نگرانی ها و علائق خودشانند که مشکلات ما را نمی شنوند. کودکانی که از نظر عاطفی حساس و در تمنای دوست داشته شدن می باشند، از آنجایی که نمی توانند از خانه بیرون رفته و خانواده جدیدی برای خود بیابند، معمولاً امیدشان برای دوست داشته شدن را با قربانی کردن عزت نفسشان برآورده میکنند. آنها همیشه به خود میگویند “مشکل من هستم” برای مثال : “اگر آرام تر ، ساکت تر و شادتر بودم مادرم همیشه سرم داد نمی زد، مرا طرد نمی کرد و یا نکوهشم نمی کرد. اگر خودم را درست کنم حتما دیگران دوستم خواهند داشت.”
متاسفانه ، ما معمولاً به خاطر حفظ کمی امید ، خود را برای هرانچه در زندگیمان از دست می رود ، سرزنش می کنیم.
۲٫ استقلال بیش از حد
کودکان برونگرا و ماجراجو ممکن است با صرف نظر کردن از نزدیکی احساسی ، به والدین خودشیفته شان واکنش نشان دهند و به این باور برسند که نمی توانند به هیچ کس در زندگی تکیه و اعتماد کنند. این موضوع در حالت عادی غیر قابل تحمل است و موجب “هراس از درخواست کردن” در فرد شود. در عوض کودکان حساس ، به افرادی بی توجه به خود تبدیل می شوند تا جایی که تنها می توانند از طریق ابراز توجه و حمایت از دیگران (آنچه خودشان همواره از آن بی بهره بوده اند)، از مفاهیمی همچون محبت و دوست داشتن لذت ببرند.
۳٫ تحمیل نقش والدین به فرزندان (کودک والد صفت)۲
کودکان حساسی که استعداد فوق العاده ای در همدلی کردن با دیگران دارند ، می توانند تمرکز شدیدی بر روی خواسته های والدین خود و در آینده، شریک زندگیشان داشته باشند.
این کودکان زندگیشان را همسو با رضایت دیگران کرده و متقاعد می شوند که می بایست والدین خود را مدام تایید نمایند. (مثلا مدام به آنها بگویند تو قطعا زیبایی!). از سویی دیگر می بایست همواره مراقب خواسته ها و تمایلات والدین خودشیفته خود بوده و از هیاهوهای بعدی که ممکن است راه بیاندازند جلوگیری نمایند. (مثلاً : غذایت را آماده کردم، تو امروز تحت فشار زیادی بودی).
چنین کودکانی به بزرگسالان کوچکی تبدیل می شوند که گویی بزرگ شده اند تا همواره مراقب آن باشند که نکند در قبال والدینشان ، خودخواه باشند.
۴. خودشیفتگی افراطی
هر اندازه که کودک به طور ذاتی پرخاشگرتر باشد، در واکنش به والدین خودشیفته خود ، به احتمال بیشتری وارد بازی “اگر نمی توانی با او مقابله کنی به او بپیوند” می شود. او با خود خواهد گفت : ” من مطمئنم که زیباترین ، باهوش ترین و مهم ترین فرد در این اتاق هستم. بدین ترتیب کسی نمی تواند به من احساس بی اهمیت بودن را القا کند”
اگر شما ذاتاً فردی لجباز هستید و همواره در معرض بی توجهی یا تحقیرشدن پدر و مادر خود بوده اید، به احتمال زیاد شما نیز تبدیل به فردی خودشیفته خواهید شد.
ادامه دارد ….
ترجمه : تیم تخصصی سایک نیوز
نویسنده :Craig Malkin Ph.D
منبع : psychologytoday
پی نوشت :
۱٫ Christopher Bollas
۲٫ The parentified child