امروزه، اضطراب و افسردگی، چیزی شبیه به یک طاعون مدرن شده است. طبق برآورد بنیاد ملی سلامت آمریکا (NIH)، حدود ۱۶ میلیون بزرگسال در سال ۲۰۱۶ در این کشور حداقل یکی از انواع افسردگی را تجربه کردهاند؛ که البته این آمار در مورد افراد جوان بدتر نیز هست و به نظر میرسد که هنوز هم رو به وخامت میرود.
جهت فهم بیشتر و کنترل بعضی بیماریها، محققین گاهی اوقات به حیوانات رجوع میکنند. گونههای مختلف، همواره به عنوان یک جایگزین ارزشمند جهت کسب تجربه در زمینهی بیماری ها به انسان خدمت کردهاند. البته در مواردی که مربوط پدیدههای روانی هستند، هیچکدام از انواع نمونههای حیوانی نتوانستهاند جایگزین کاملی باشند.
حیوانات غمگین
موشها و پریماتها در طول سالها به عنوان نمونههای پیشتاز، جهت مطالعهی افسردگی و اضطراب مطرح بودهاند که به دانشمندان این شانس را میدهند که مطالعاتشان رابسیارعمیقتر انجام دهند.
از انجا که حیوانات نمیتوانند احساساتشان را برای ما بیان کنند، محققین برای فهم اینکه یک حیوان در چه حالتی میتواند افسرده باشد، شاخصهای دیگری را تعیین می کنند.
یک راه معمول جهت دریافت این موضوع، مشاهدهی Anhedonia (فقدان لذت) یا بی میلی نسبت به فعالیتهای لذتبخش است. در انسان این حالت میتواند بی علاقگی نسبت به مطالعه یا ورزش کردن باشد. در حیوانات هم میتواند بیمیلی نسبت به غذا خوردن یا انجام عمل جنسی باشد.
در موشها ازدست دادن حس چشایی نسبت به شکر، ترجیح دادن مکانهای تاریک و سریع تسلیم شدن در موقعیتهای چالش برانگیز، از علایم هشدار دهنده میباشند. حیوانات اجتماعی تر مثل پریماتها نیز علاقهی خود را به تعاملات اجتماعی مثل ارتباط و مراقبت متقابل، از دست میدهند.
این نمیتواند نمایانگر کاملی از اضطراب و افسردگی در انسان باشد. نمونههای رفتاری مشاهده شده در حیوانات، عموما در محیطهای بسته آزمایش میشوند.
محققین:” یکی از مشکلات آزمایشات روی پریماتها و موشها این بود که این تحقیقات معمولا روی حیواناتی انجام میشود که عمر خود را در قفس میگذرانند، که نسبت به زیستگاه طبیعی خود در شرایط نسبتا فقیرتری زندگی است؛ که این میتواند تغییرات شبه افسردگی را در آنان ایجاد کند.”
این بدان معنی است که احساس ناراحتی و بیحالی تنها پاسخی به شیمی مغز نیست، بلکه میتواند تحت تاثیر شرایط زندگی نیز ایجاد شود؛ به عبارت دیگر انواع افسردگی که ما در حیوانات تشخیص میدهیم، کاملا قابل قیاس و انطباق با آن مواردی نیست که در انسان یافت میشود.
احساسات تصنعی
تعدادی دیگر از محققین تلاش کردند تا افسردگی را از طریق یک سری ابزار قدرتمند به حیوانات القا کنند. در تحقیقی که در سال ۲۰۱۱ انجام گرفت، محققین به راههای دست یافتند که میتوانستند رفتارهایی شبیه افسردگی و اضطراب را در حیوانات القا کنند. از طریق روشهایی مثل غرق شدن، شوکهای مکرر و… که همگی راههایی جهت القای استرس هستند.
اما هنگامی که این پاسخ عاطفی رخ میدهد، تعیین این که آیا از ناحیهی اضطراب یا افسردگی ناشی میشود، مشکل است. به علاوه، این عوامل استرس زا چیزی نیست که حیوانات در محیط وحشی تجربه کنند. انسانهایی که از افسردگی رنج میبرند هم معمولا تحت شوک یا غرق شدن واقع نشدهاند.
در نتیجه یک چالش عمده، ایجاد یک حالت افسردگی موثر و ماندگار در موشهای مورد بررسی بودهاست. مطالعات دیگر برروی موشها، احتمال تغییرات ژنتیکی را مورد بررسی قرار میدهد؛ که هدف آن ایجاد نمونههایی است که به طور طبیعی بیشتر مستعد اضطراب و افسردگی هستند؛ که البته چنین مدلهایی هنوز در مرحلهی تولید باقی ماندهاند.
مدلهای طبیعی
محققین به یک مدل افسردگی و اضطراب دست یافته اند که نزدیک به مدلهای طبیعی است و آن ماکاکوی خرچنگ خوار( نوعی میمون) است. در سال ۲۰۱۵ در یک مطالعه ، حدود ۱۰۰۰ ماکاکوی ماده را برای مشاهدهی رخداد طبیعی افسردگی در آنها، در یک مرکز پرورش آنها در چین مورد بررسی قرار داد. حدود ۵۰ تا از آنها به خاطر ترجیحشان بر جای آرامتر یا غذای بهتر و… به طور طبیعی افسرده بودند.
برخلاف ماکاکوهای افسرده، ماکاکوهای سالم بیشتر وقت خود را صرف چرخ زدن ، حضور در جمعها و رفتن روی جاهای بلند میکردند. در حالی که میمونهای افسرده بیشتر سعی میکردند فعالیتهایشان را تنها انجام دهند.
میمونهای افسرده و منزوی به نحوی متفاوت از بقیه رفتار میکردند. این نشان میدهند که این حالت فقط مربوط به موقعیتشان نیست. چون همه در یک موقعیت بودند.بلکه فاکتورهایی در ذهن آنها نیز وجود دارد.
متاسفانه داروی ضدافسردگی کتامین (ketamine) که در انسان به شکل کارایی عمل میکند، در این میمونها کارا نیست؛ که شاهد دیگری است که مدل های حیوانی همیشه به ما نشانههای خوبی از وضعیتهای انسانی نمیدهند.
در هر حال هنوز معلوم نیست که آیا میمونها از بیماریهای مشکوک روانی رنج میبردند یا صرفا ناراضی بودند.
در هر صورت ما نباید فراموش کنیم که بهترین مدل برای فهم افسردگی در انسانها تنها خودشان خواهند بود.
منبع: Discover
کانال آگاهی از مغز