دکتر بیرشک: وزارت بهداشت جایگاه مستقل روانشناسی بالینی را مشخص کند

دکتر بیرشک: وزارت بهداشت جایگاه مستقل روانشناسی بالینی را مشخص کند

گفتگوی زیر، مصاحبه اختصاصی خبرنگار سایک نیوز با دکتر بهروز بیرشک دانشیار گروه بالینی انستیتو روانپزشکی تهران و از اعضای شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور در خصوص بحث انتقال گرایش های بالینی، سلامت و خانواده به وزارت بهداشت می باشد.

 

 

۱- آقای دکتر بیرشک، سپاس از اینکه وقت ارزشمندتان را در اختیار سایک نیوز قرار دادید، نظر شما در خصوص تصمیم یک باره وزارت بهداشت مبنی بر انتقال گرایش های بالینی، سلامت و خانواده چیست؟

 

 البته بحث انتقال یکباره نبوده ومدت ها در این مورد بحث شده است، ضمن آنکه تنها روانشناسی بالینی نبوده. وزارت بهداشت چیزی در حدود ۲۰ رشته را، معتقد بود بهتر است منتقل شود. چند ماه پیش که این صحبت شد، واکنش ها در این مورد یک مقداری متفاوت بود و این سوال مطرح شد که اصلاٌ صورت پذیرفتن این انتقال درست است یا خیر.تا حدود یک ماه و نیم پیش که یک مرتبه این خبر را رئیس کارگروه روانشناسی رسانه ای کردند، خبری نبود و اتفاقاً در همان ساعت های ابتدایی، بنده در جلسه ای بودم که از یکی از خبرگزاری ها تماس گرفتند و من گفتم در حال حاضر در جلسه ای هستم و نمی دانم جریان چیست. نیم ساعت بعد تماس گرفتم و آنها پرسیدند همچین موضوعی اتفاق افتاده است، نظر شما چیست و من همانجا گفتم احساس دو گانه ای نسبت به این موضوع دارم.

وزارت علوم در حال حاضر مشغول ارائه این آموزش ها است، دانشگاه های آزاد و پیام نور نیز این آموزش ها را ارائه می دهند. بعضی بسیار خوب کار می کنند ومتاسفانه بعضی بسیار ضعیف، یا فرضاً امکانات کافی وجود ندارد یا کنترلی روی این مسئله نیست. این ضعفی است که وجود دارد.

از طرفی دیگر بنده یک وزارت بهداشتی هستم و شاید یکی از کسانی که برنامه روانشناسی بالینی را برای اولین بار پس از انقلاب و در انستیتو با همکاران شروع کردیم و حتی خاطرم هست سال اولی که این دوره شروع شد، خیلی ها فکر می کردند الان مجوزی داده شده و سال دیگر هم تمام می شود و به دانشجویان می گفتند خیلی دلتان را به ادامه خوش نکنید و خوشبختانه با همه این صحبت ها، در حال حاضر ما گروه سی و دوم را داریم. بعد دوره دکتری را نیز به ما دادند.

همیشه بحث ما این بوده است که شاید ۲ قسمتی کردن آموزش برای این مسئله، سیستم اشتباهی بود، اما این جریان، چیزی نیست که ما دستی در آن داشته باشیم. مخالفینِ ۲ قسمتی شدن آموزش، معتقدند آموزش می بایست یکپارچه می شد اما برگردیم سر موضوع آموزش روانشناسی بالینی.ببینید یک مقدار دغدغه های ذهنی وجود دارد و آن طور که تمام دوستان می گویند که اگر این اتفاق بیافتد روانشناسی دو پاره می شود یا شاخه ای از تنه درخت کنده می شود، باید بگویم نه می تواند اینگونه نباشد! در حال حاضر وزارت بهداشت، روانشناسی ورزشی را نیز جدا کرده و آن را زیرمجموعه خود قرار داده است، در حالیکه کسی عکس العملی نشان نداد زیرا تعداد افراد در این رشته زیاد نیست.

ما با بحث آموزشی که در وزارت علوم وجود دارد، مشکلی نداریم و کارها در این مورد به خوبی انجام می گیرد، به خصوص بسیاری از مراکز نیز آموزش های بسیار خوبی ارائه می دهند و هیئت های علمی خوبی نیز دارند. حتی بعضی مراکز دانشگاه آزاد خیلی خوب کار می کنند. اما مراکزی وجود دارد که علاوه بر فقدان امکانات، مدرس برای آموزش نیز ندارند و این افت را برای ما به وجود می آورد.

قطعاً ما می خواهیم یکپارچه بودن روانشناسی وجود داشته باشد و مرکز این مسئله هم سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور است. حالا شما هر گرایشی در رشته روانشناسی داشته باشید، در سازمان کمیسیون های مربوطه وجود دارد و کار شما در نهایت آنجا پیگیری خواهد شد.

در حال حاضر ما در کمیسیون روانشناسی بالینی سازمان نظام، واقعاً با یک معضل رو به رو هستیم، زیرا بدون حساب فارغ التحصیل داریم و آنها نیز با خود فکر می کنند که می خواهیم پروانه بگیریم و ما در مصاحبه ها می بینیم اینها نه تنها تخصصی ندارند حتی در این زمینه سوپرویژن هم ندیده اند.

ببینید، روانشناسی خصوصاً گرایش بالینی صرفاً ارائه واحد تئوری نیست. بله هر کسی می تواند بنشیند و کتاب بخواند اما چطور ممکن است کسی روانشناس بالینی باشد اما یک کیس ندیده باشد، یا برای مثال یک مورد مراجع دوقطبی یا وسواس شدید ندیده باشد یا با اسکیزوفرن ها کار نکرده باشد. این خودش یک معضل است.

ما باید تعصب را کنار بگذاریم. ما نمی خواهیم بگوییم وزارت بهداشت و درمان مدینه فاضله است اما می گویم آنجا این امکانات بهتر از وزارت علوم ارائه می شود. قطعاً می بایست برنامه ای باشد که بتوان این انتقال را انجام داد.

متاسفانه در دانشگاه های ما مسئله کمیت بر کیفیت غلبه کرده است. در حال حاضر جمعیت جوان کشور زیاد است، از سویی دیگر دانشگاه ها نیز به هر حال بودجه لازم دارند، بنابراین بدون آنکه صلاحیت شان احراز شده باشد، دانشجو می گیرند. دانشجو نیز به آن دانشگاه می رود و تصور میکند که موفق است. سوال اینجاست، ۲ روز بعد این دانشجو چه می شود؟ یا این همه دانشجو ما برای کجا می گیریم؟ اصلاً با چه امکاناتی این همه پذیرش صورت می گیرد؟

خود بچه ها نیز می گویند سیستم آموزشی ما غلط است. رشته روانشناسی حداقل ۳ مرحله دارد، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری. همانند تمام کشورها دوره کارشناسی باید دوره عمومی باشد، دوره ارشد یک مقدار تخصصی تر شود و گرایش پیدا کند و دوره دکتری نیز به همین منوال. ما شاید تنها کشوری بودیم که بعد از انقلاب عکس این مسئله عمل می کردیم، دوره لیسانس با گرایش ارائه می شد در حالیکه دکتری را عمومی می دادند، یعنی ما قیف را برعکس کرده بودیم! البته ۲ سال است که جلوی آن گرفته شده است. جالب است که وزارت علوم حتی دکتری عمومی را هم حذف می کند و می گوید براساس پایان نامه ای که دانشجویان می گیرند، می توان برای شان گرایش مشخص کرد. این کار بسیار غلطی است زیرا پایان نامه یک کار پژوهشی است و عملی نیست که بخواهیم بر اساس آن، گرایش را مشخص کنیم مگر اینکه کسانی که این نظر را دارند بگویند گرایش شما پژوهش در روانشناسی بالینی است.

همین مشکل را ما با دانشجویانی که خارج از کشور مدرک می گیرند، داریم. ارزشیابی آنهایی که گرایش بالینی دارند را وزارت بهداشت و باقی را سازمان ارزشیابی وزارت علوم انجام می دهد. در بسیاری از موارد دیده شده است که اینها نیز در دانشگاه هایی در خارج از کشور دکتری گرفته اند بدون اینکه حتی یک کیس درمانی دیده باشند. برای مثال در سیستم آموزشی کشورانگلیس، دانشجویان کار عملی ندارند، صرفاً یک موضوعی می گیرند و از ابتدا شروع می کنند به پژوهش. این از لحاظ پژوهشی خوب است اما این افراد کار بالینی نکرده اند و این معضلی است که وجود دارد.

از سویی دیگر همکاران ما درست می گویند، چند درصد مخالفان و معترضان گرایش بالینی دارند؟ شاید دانشجویان موقعیت خود را کمی در خطر می بینند اما وزارت بهداشت و درمان هم نمی خواهد یک مرتبه مثلاً از مهرماه سال آینده همه را زیر مجموعه خود قرار دهد. هنوز امکانات لازم را برای این کار ندارد.

دانشگاه آزاد در برنامه پزشکی خود، بسیار خوب عمل می کند زیرا تمام برنامه های پزشکی این دانشگاه زیر نظر بورد تخصصی وزارت بهداشت است در نتیجه آنها پذیرفته اند و همان را انجام می دهند. فارغ التحصیلان شان نیز بسیارتوانمند هستند اما ما در وزارت علوم اصلاً بورد تخصصی برای روانشناسی نداریم و این تنها در وزارت بهداشت وجود دارد.
در ارزشیابی سالانه ای که بورد تخصصی انجام داد، حتی یکی از دانشگاه های معتبر و مادر را تایید نکردند زیرا برای مثال امکانات، اعضای هیئت علمی، امکانات کتابخانه ای و فضای آموزشی هیچ کدام آنطور که باید، نبود.

 

 

DSC09355

 

در بحث روانشناسی بالینی و سلامت که رشته های تخصصی و حساسی هستند، چطور می شود برای مثال دانشجو ۲ روز در هفته بیاید و یک تعدادی واحد بگیرد و بعدهم فارغ التحصیل بشود و برود؟ در صورتی که در وزارت بهداشت دانشجو حداقل ۵ روز در هفته تحت آموزش است. برای آموزش، دانشجو حتماً باید در درمانگاه باشد و اگر امکانش نبود حتماً باید به عنوان مشاهده گر در کلینیک ها باشد. در نتیجه دانشجویان مشکلات مراجع را می بینند و لمس می کنند. در دوره دکتری و پس از امتحان جامع، اگر دانشجو قبول شود یک سال تمام یعنی دوازده ماه می بایست در کلینیک و بیمارستان کار کند و این زمینه ای به دانشجو می دهد. اما در دانشگاه های دیگر که این امکان کلینیکی و درمانگاهی وجود ندارد دانشجو فرصت را از دست می دهد و این ضعف را خیلی خوب می توان دید.

البته باید ذکر کنم که در بسیاری از دانشگاه ها آنچه از لحاظ نظری و تئوری لازم است، به دانشجو ارائه می شود. اما برای مثال دانشگاه آزاد، در برخی شهرها کد رشته روانشناسی بالینی ارائه کرده است، در حالی که در دانشگاه های بزرگ آن شهرها نیز امکانات لازم وجود ندارد. اینجاست که نگرانی برای همه پیش می آید وگرنه این نیست که بگوییم اگر این را به ما بدهند ما پیروز شدیم! اساساً بحث پیروز شدن نیست. همه ما باید بنشینیم و همفکری لازم را داشته باشیم و بررسی نماییم که چه چیزی این رشته را واقعاً ارتقا می دهد. چند روز دیگر این دانشجویان به عنوان متخصص وارد جامعه می شوند و قرار است ما فرزندانمان را نزد آنها بفرستیم. سوال اینجاست که آیا واقعاً صلاحیت تخصصی دارند؟ آیا ما در مورد این بحث تعصب به خرج می دهیم؟

 

۲- آقای دکتر بعضی از اساتید مخالف، در صحبت های خود پیشنهاد به اشتراک گذاشتن امکانات از سوی وزارت بهداشت به جای انتقال را مطرح کرده اند، نظر شما در این خصوص چیست؟

 

مگر وزارت بهداشت می تواند در آموزش دخالتی نداشته باشد؟ اساساً چرا آمدند و بحث جداسازی را مطرح کردند؟ آیا شما فقط برای روانشناسی این را می گویید یا رشته های دیگر هم هستند؟

ماهیت این رشته بالینی بودن آن است. موضوع این نیست که ما بگوییم روانشناس بالینی باید زیر نظر روانپزشک باشد یا آنها هم همین کار را انجام بدهند. در میان صحبت هایی که این روزها می شود، این حساسیت وجود دارد که روانشناسان وردست روانپزشکان خواهند شد یا اینکه روان درمانی را فقط روانپزشک باید انجام دهد.

بنده یکی از افرادی هستم که انتقاد زیادی در همین رابطه به سیستم وزارت بهداشت دارم و حتی اگر یک زمانی قرار باشد رشته بالینی به وزارت بهداشت منتقل شود، در آن صورت ما باید مدعی خیلی چیزها در این وزارتخانه باشیم. دقیقاً باید مشخص شود جایگاه روانشناسی بالینی کجاست.

ما مدام در مورد سلامت صحبت می کنیم. حالا که عنوان سلامت روان تا این اندازه مهم است آیا صرف یک دفتر داشتن در وزارتخانه، برای آن کافی است؟ نقش روانشناسان در این مقوله کجاست؟ اساساً کار روانشناس، مسئله سلامت روان است و باید این کار را انجام دهد.متاسفانه در حال حاضر وزارت بهداشت، با یک دید پزشکی به این مسئله نگاه می کند و این آن چیزی است که ما به آن انتقاد داریم. در دفترچه سلامت و حتی روش کدگذاری آن، متاسفانه تنها از موضوعات جسمانی صحبت شده است و بُعد روانی که شاید اهمیت آن از سلامت جسمانی کمتر نباشد، نادیده گرفته شده است. باید روی این موضوع کار شود و تنها شعار نباشد.

روان درمانی، وظیفه روانشناسی است که این دوره را دیده و باید این کار را انجام دهد. ما چند تفاوت با روانپزشکان داریم. کار ما تخصصاً روان درمانی و بر روی جنبه های تشخیصی است برای مثال انجام تست کاری نیست که روانپزشک انجام دهد.بنده بیش از ۳۰ سال است  که در یک مرکز و در تعامل بسیار صمیمانه ای با همکاران روانپزشک مشغول هستم، زیرا هر کدام شرح وظایف خودمان را داشتیم و اگر این شرح وظایف وجود داشته باشد، هرگز تداخلی پیدا نمی شود و هرکس جایگاه خود را می داند. به بیان دیگر ما مقابل یکدیگر نیستیم همانطور که در روانشناسی ما در مقابل یکدیگر نیستیم. همه ما در پایه و اساس روانشناس هستیم اما هر گرایش کار خود را می کند.در حال حاضر روانشناسی ورزشی به وزارت بهداشت رفته است. امکانات برای آنها در وزارت بهداشت وجود دارد اما حساسیتی ایجاد نشده است.

تمام کسانی که آمده اند و شروع به مخالفت کردند، بسیار احساسی علیه هم صحبت می کنند. مثلاً بیان می شود که اگر شما طرف دار وزارت بهداشت هستید جیره خور آنها هستید، در حالیکه اصلا اینطور نیست و اگر کسی علاقه به رشته خود داشته باشد باید به این فکر کند که چه چیزی به نفع این رشته و دانشجو است. مکان مهم نیست، بلکه نوع آموزش و امکانات برای ما مهم است. اگر این گرایش ها به وزارت بهداشت هم بروند، در نهایت ما باید در سازمان نظام روانشناسی و مشاوره پروانه کار بدهیم. اما آنجا در بُعد بالینی، کمی دست بازتر است برای اینکه امکانات وجود دارد.

در حال حاضر خود بچه ها واقعاً سردرگم هستند، از دانشگاه فارغ التحصیل می شوند اما می گویند ما اصلاً کار بالینی نکرده ایم و اینها را ندیده ایم! خوب حالا شما بیا هزینه کن و دوره سوپرویژن ببین در حالی که این خدمات را وزارت بهداشت ارائه می دهد.

باید دید واقعاً چه امکاناتی وجود دارد. از سویی دیگر بعضی دوستان وزارت علومی ما می گویند محال است ما با وزارت بهداشت همکاری کنیم حتی میان هیئت علمی های دو وزارتخانه اختلاف وجود دارد. مانند پزشکان یا کادر درمانی، ما در وزارت بهداشت هر روز هفته مان شلوغ است. تعطیلی به آن معنی یا تعطیلی میان ترم اینجا وجود ندارد یا اگر دانشجو می آید و کیسش را می بیند و ترمش تمام می شود اینطور نیست که دانشجو رها شود، استاد موظف است که همراه باشد. به همین دلیل در ماهیت کار تفاوت هایی وجود دارد.

 

۳- جایی در بحث قبل اشاره داشتید به بحث نگرانی در خصوص از بین رفتن استقلال روانشناسان، چند ماه پیش نیز از سوی یکی از مسئولان صحبتی شده بود در مورد اینکه در تیم سلامت روان نظر نهایی با روانپزشک خواهد بود، نظر شما در این مورد چیست؟

 

 این موضوعی است که سال ها و حتی پیش از آنکه سازمان نظام روانشناسی و مشاوره شکل بگیرد، در مورد آن بحث بوده است، زیرا ما همیشه درگیر این مسئله بودیم به خصوص بعد از انقلاب که این رشته شکل گرفت و تقویت شد. در این مورد سازمان نظام روانشناسی و مشاوره همیشه سوالش این بوده که روانشناسان کجا هستند؟ یا روانشناسان کجا می توانند به صورت مستقل کار کنند؟

بارها از سوی بورد روانپزشکی از من به عنوان روانشناس خواسته شده است که روی این موضوع کار کنم که چه کسانی می توانند کار مستقل داشته باشند. حتی سازمان نظام پزشکی نیز از من خواسته بود که این کار را انجام دهم. همکاران وزارت بهداشتی ما معتقدند طبق قانون، نظر نهایی در درمان با پزشک است. وزارت بهداشت نیز اینگونه به مسئله نگاه می کند و بیشتر آن جنبه پزشک سالارانه در آن وجود دارد. منطق شان هم این است که چون ممکن است شما با مسائل فیزیولوژیک و بیولوژیک آشنایی نداشته باشید، در نتیجه اگر موردی با این مسائل وجود داشت، شما به عنوان روانشناس چطور می توانید با آن کار کنید؟ اگر کسی مشکلی همچون تومور مغزی داشت چطور با آن کار می کنید؟ در نتیجه یک سری محدودیت ها برای این موضوع گذاشته شد.

با اینحال اگر هرکسی شرح وظایف خود را داشته باشد می تواند کارش را انجام دهد. بنده در این وزارتخانه بوده و هستم و در بخش های مختلف فعالیت داشته ام، و به بعضی از نگاه هایی که هنوز وجود دارد، انتقادهایی دارم.

ما مسلماً دلمان نمی خواهد بگوییم روانشناسی بالینی بیاید وزارت بهداشت و ابزاری شود زیر پوشش پزشکان. ما یک رشته علمی مستقلی هستیم و این باید در وزارتخانه شناخته شود و جای خود را داشته باشد. شما ببینید در تمام تخصص های پزشکی هم این مسئله وجود دارد، برای مثال متخصص مغز و اعصاب می گوید نوارمغزی کار من است نه روانپزشک، روانپزشک می گوید ما دوره هایی می بینیم که می توانیم این کار را انجام دهیم یا همینطور جراحان پلاستیک و گوش و حلق و بینی و … هرکس می خواهد جایگاهش مشخص باشد و این تنها در مورد روانشناسی و روانپزشکی نیست.

من فکر نمی کنم استقلال از بین برود زیرا ما همچین چیزی را قبول نداریم و خودمان باید بخواهیم و جایش بندازیم. ما قبول نداریم که کسی بخواهد از بالا و از نگاه صرف فیزیکی و زیستی کارها را انجام دهد. اگر وزارت بهداشت این را قبول دارد باید جایگاه بالینی را به صورت مستقل مشخص کند، همانطور که ما بورد تخصصی داریم و بورد همه اینها را انجام می دهد اما باید تقویت شود.

شاید بیست و چند سال پیش که بنده مسئولیت داشتم، شورایعالی انقلاب فرهنگی از من دعوت کرد و من آنجا این اعتراض را با آنها مطرح کردم که شما برای همه رشته های روانشناسی برنامه می نویسید، اگر برای روانشناسی بالینی هم برنامه ای می نویسید، می بایست از ۲ نفر متخصص که در این زمینه کار می کنند نیز دعوت کنید. اما شما هیچوقت این کار را نکردید و به تنهایی برنامه ریزی کردید.

بسیاری از همکاران مخالف ما می گویند که قرار است این رشته تفکیک شود، اما واقعاً قرار نیست به این صورت باشد. اینگونه نیست که ما بخواهیم تقابلی با همکاران وزارت علوم خود داشته باشیم. صرفاً براساس ماهیت کارمان می خواهیم ببینیم چه کار می شود کرد؟ اگر وزارت بهداشت نیز، همین حالا بخواهد این انتقال را انجام بدهد یکی از مدعیان و منتقدان این موضوع خود من هستم و این را به همین صورت نخواهم پذیرفت. ما نیز مطالبات و انتظاراتی داریم که باید جا بیافتد و بعد همه این اتفاقات صورت گیرد.

 

۴- آقای دکتر بیرشک، بیشتر اعضای شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره مخالف این انتقال هستند، نظر شما در این مورد چیست و پیش بینی می کنید اگر انتقالی صورت بگیرد جایگاه این سازمان چگونه خواهد بود؟

 

ببینید مخالفت هایی که از سوی سازمان انجام می گیرد طبیعی است، زیرا اولاً یک نوع احساس گنگی در این مورد وجود دارد و هنوز برنامه ای نداریم. آقای وزیر بهداشت در حدود ۳ ۴ ماه پیش در یک مصاحبه ای بیان کردند که اگر ما خواهان واگذاری این رشته ها هستیم و دلایل مان هم این ها است، بدین معنا نیست که یکباره بگوییم از سال تحصیلی آینده دانشجویی در وزارت علوم نباشد، خیر این یک پروسه است و کارهایی بر روی آن انجام خواهد شد.بنابراین هیچ نگرانی نه برای دانشجو و نه متخصص وجود نخواهد داشت. اینطور نیست که به یکباره وزارت علوم در این زمینه تعطیل شود. تعداد دانشجویان روانشناسی بالینی در وزارت علوم بالاتر است، به خصوص که دانشگاه های دولتی و غیر دولتی نیز این رشته را دارند. بنابراین زمانی که اینگونه بیان می شود که فلان وزارتخانه قصد دارد رشته شما را بگیرد، مسلماً واکنش های هیجانی وجود خواهد داشت.

در سازمان نظام روانشناسی و مشاوره، من همواره به دوستان می گویم شما از آنجایی که گرایش هایی غیربالینی هستید اینطور تصور می کنید که چه فرقی می کند و چه لزومی دارد که یک مراجع آنچنانی قبلاً دیده باشیم؟ در پاسخ باید بگویم بله یک چیزهایی لازم است. ما برای تشخیص می بایست این تست ها را انجام دهیم و این تست ها را آنجا و با کیس هایی که مبتلا به این اختلالات هستند انجام می دهیم. اینها کار ما است و این را نمی توان از وزارت علوم خواست زیرا دانشجو اینها را ندیده است.

بنده فکر می کنم جایگاه و پایگاه ما سازمان نظام روانشناسی و مشاوره است. برای مثال نمی توان گفت چون روانشناسی ورزشی به وزارت بهداشت رفته است بنابراین ما کمیسیون روانشناسی ورزش نمی توانیم داشته باشیم. چه فرقی می کند؟ دانشجویان از هر کجا که فارغ التحصیل بشوند در نهایت در کمیسیون مربوطه ارزیابی می شوند.

یکی از جنبه هایی که در سلامت وجود دارد این است که می بایست در یک ساختار و فضای بالینی مانند بیمارستان ها باشد. وزارت علوم، روانشناسی سلامت را ارائه کرده است و تمام فارغ التحصیلان این حوزه تاکنون جذب مدیریت، آموزش و امثالهم شده اند. هیچ کدام نیامده اند در مراکز درمانی سرویس های تخصصی روانشناسی بدهند. در صورتی که این فضا در وزارت بهداشت وجود دارد.

دانشجو می بایست این موضوعات را ببیند و تعامل این مسائل را با اختلالاتی که وجود دارد ببینند. یکی از انتقادات در خصوص بحث سایکوسوماتیک است. بخش عمده بیماری های روان تنی کار روانشناس است، در صورتی که اینجا روانپزشک مسئول این موضوع است. روانشناس بالینی و روانشناس سلامت باید درگیر این موضوع باشند. سیستم آموزشی ما سیستم اشتباهی است. متاسفانه بزرگان ما اصرار دارند سیل جوانان را به دانشگاه بکشانند. دیشب آمار دانشجویان فارغ التحصیل را می خواندم که چند صد متخصص، کار خاصی ندارند! باید حواسمان باشد که اینها توقع شان می رود بالا.اگر ما در سازمان نظام روانشناسی بتوانیم یک ارزیابی داشته و مشخص کنیم کدام دانشگاه ها مورد قبول هستند و کدام ها نیستند، دانشجو می تواند تصمیم بگیرد که کدام دانشگاه را انتخاب نماید. متاسفانه ما شاهد هستیم که در حال حاضر، کوچکترین شهرها هم دانشگاه زده اند در حالیکه در مرکز استان هم دانشگاه ها امکانات زیادی ندارند. در وزارت بهداشت و درمان متولیان آموزش و بیمارستان ها، دانشگاه های مادر و درجه یک هستند.

 

۵- در پایان اگر موضوعی هست بفرمایید.

 

من فکر می کنم یک سری توقع و انتظار از مایی که ادعای روانشناس بودن داریم، وجود دارد. ما باید یاد بگیریم با یکدیگر تعامل کنیم، یاد بگیریم عقاید مخالف یکدیگر را بشنویم، سعی نکنیم هیجانی واکنش نشان دهیم و اگر نظری مخالف ما بود، شروع کنیم به انجام یک سری رفتارها و گفتارها.لزوماً بنا نیست که نظری که من می دهم، بهترین باشد، این صرفاً ایده من است. در نتیجه باید مخالف هم بتواند گوش دهد و ما بتوانیم این تعامل را داشته باشیم. جوان ها را برای این موضوع تحریک نکنیم زیرا آنها نمی دانند چه می گذرد.چند روز پیش یک سخنرانی داشتم و آنجا بحث رسانه را مطرح کردم، اینکه رسانه چطور می تواند در موضوعات گوناگون نقش داشته باشد. رسانه می تواند اطلاع رسانی کند یا دانش را افزایش دهد، اما بعضی از رسانه ها می خواهند تحریک کنند و این موضوع، اعتماد مخاطب را از بین خواهد برد، در حالیکه همه ما روانشناسان باید بتوانیم با یکدیگر تعامل کنیم. هر کدام از این موضوعات مزایای خود را دارد.تعصب خوب است اما تعصب بیش از حد و کورکورانه خوب نیست. از جوان ترها می خواهم که سعه صدر داشته و مطالعه کنند. بیایند، بشنوند، ببینند و تصمیم بگیرند و صرف اینکه چیزی به ما گفته شود و بعد واکنش های هیجانی انجام گیرد، موضوع درستی نیست.

 

بیشتر بخوانید:


telegram2 files