چرا ما ناشناختهها را به یک عامل بیرونی نسبت میدهیم؟
ما انسانها تمایل داریم ناشناختهها را به یک عامل بیرونی نسبت دهیم. اما علت این امر چیست؟
چرا ما یک سایه را به جای یک دزد اشتباه میگیریم، اما هیچگاه یک دزد را به جای سایه اشتباه نمیگیریم؟
چرا وقتی صدای محکم بسته شدن در را میشنویم، اولین چیزی که به ذهنمان میرسد، این است که چه کسی در را بسته است و آنرا به عاملی تصادفی مانند باد نسبت نمیدهیم؟
چرا وقتی در سنین کودکی، در تاریکی شئی ناشناخته را میدیدیم، آن را به یک موجود ترسناک نسبت میدهیم؟
چرا وقتی صدای محکم بسته شدن در را میشنویم، اولین چیزی که به ذهنمان میرسد، این است که چه کسی در را بسته است و آنرا به عاملی تصادفی مانند باد نسبت نمیدهیم؟
چرا وقتی در سنین کودکی، در تاریکی شئی ناشناخته را میدیدیم، آن را به یک موجود ترسناک نسبت میدهیم؟
در پاسخ باید گفت که این توانایی در نسبت دادن پدیدهها به یک عامل بیرونی، طی میلیونها سال در مغز اجداد ما تکامل یافته است.
علت این مسأله این است که اجداد ما با عدم تقارن در ریسکپذیری مواجه بودهاند. بهطور مثال، اگر در علفزارها ناگهان صدایی به گوش میرسد، از نظر آماری، احتمال اینکه علت آن باد بوده باشد، بسیار بیشتر از مثلاً یک پلنگ است. اما نکتهی حائز اهمیت در اینجا، این است که هزینهی اشتباه کردن در برخی زمانها بسیار بالا است. اگر شما به اشتباه گمان کنید که پلنگ عامل تکان خوردن علفزار است و به سرعت محل را ترک کنید، حتی اگر علت واقعی آن باد بوده باشد، هزینهی زیادی برای شما نداشته و اتفاق خاصی برای شما نمیافتد. اما عکس آن میتواند به قیمت از دست رفتن جان شما تمام شود.
به همین جهت، برای اجداد ما به مراتب امنتر بوده که احتمال کمتر را مبنا قرار دهند، چرا که حتی اگر اشتباه هم میکردند، هزینه زیادی برای آنها نداشته است. این مسأله در خصوص انسان امروزی نیز صدق میکند و به همین دلیل، زمانی که توضیحی برای پدیدهای نداریم، این تمایل در ما وجود دارد تا آن را به یک عامل بیرونی و بعضاً ماورایی نسبت دهیم.
منبع: مجله علمی ایلیاد
بیشتر بخوانید: