شخصیت خودشیفته چیست؟
خودشیفتگی یک اختلال شخصیت طیفی است که اکثر ما با آن درگیر هستیم. در فرهنگ عوام، شخص خودشیفته بهعنوان فردی دیده میشود که عاشق خودش است. تعریف دقیقتر این است خودش را ایدهآل میداند. خودشیفتهها معتقدند که بیشازحد منحصربهفرد هستند و کسی نمیتواند آنها را درک کند. آنها فکر میکنند بهقدری خوب هستند که باید مورد تحسین دیگران قرار گیرند.
روانشناس استفن جانسون مینویسد: خودشیفته کسی است که خود واقعیاش را در پاسخ به اتفاقی ناخوشایند دفن کرده و باشخصیت جعلی توسعهیافته نمایان میشود.
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) شخصیت خودشیفته را بهعنوان یک اختلال شخصیت توصیف میکند. اینیک اختلال طیفی است به این معنا که هر شخصی درجه متفاوتی از آن را در خود دارد. اختلال شخصیت خودشیفتگی زیاد رایج نیست، اما حقیقت این است که همه ما دارای برخی از صفات آن هستیم.
نشانههای خودشیفتگی
آنها نیاز جدی به تحسین و اعتباردارند و فکر میکنند برای درک شدن از سوی دیگران بیشازحد خاص و منحصربهفرد هستند. آنها احساس میکنند نسبت به دیگران برترند و فکر میکنند دستاوردهای بیشتری دارند و خیلی بیشتر از دیگران میدانند. آنها آسیبپذیر بودن خود را نشان نمیدهند. آنها از آنچه دیگران در موردشان فکر میکنند میترسند و میخواهند در هر شرایطی برتر باقی بمانند. آنها تمایلی به درک یا شناسایی احساسات و نیازهای دیگران ندارند. میخواهند مرکز توجه باشند و معتقدند نشان دادن احساسات نشانهای از ضعف است.
آنها کنترلگر ماهری هستند و ازلحاظ عاطفی از دیگران سوءاستفاده میکنند. میدانند چگونه از جذابیت خود برای جذب دیگران بهمنظور به دست آوردن آنچه میخواهند استفاده کنند.
تفاوت خودشیفتهها با دیگران
زاری بالارد متخصص و نویسنده کتاب «خودشیفتگی در یککلام»، بهطور خلاصه برخی از سؤالات معمول برای درک دیدگاه افراد خودشیفته را از جانب فرد خودشیفته پاسخ میدهد.
آیا خودشیفتهها میدانند که خودشیفته هستند و آیا از این امر راضیاند؟
این افراد به احساسات دیگران اهمیت نمیدهند و از سردی خود لذت میبرند. افراد خودشیفته نمیخواهند تغییر کنند. با استفاده از این روش، آنها کنترل کاملی بر زندگی خود دارند.
آیا خودشیفتهها درست و غلط را تشخیص میدهند؟
افراد خودشیفته تفاوت بین درست و غلط را میدانند، زیرا علت و معلول را درک میکنند. برای آنها هیچ «وجدان گناهکاری» وجود ندارد. آنها علائم «بیاحترامی به هنجارهای اجتماعی» از خود نشان میدهند؛ درعینحال بهعنوان «فردی خونسرد» جلوه میکنند. افراد خودشیفته مکانیسم تفکر بسیار متفاوتی دارند. آنها چیزها را از یک دیدگاه متفاوت میبینند. برخلاف افراد معمولی، آنها همدردی زیادی نداشته و تمایلی به نشان دادن احساسات خود به دیگران ندارند.
چرا افراد خودشیفته میشوند؟
خودشیفتگی آسیبپذیری افراطی است.
ریشه شخصیت خودشیفته مقاومت قوی در برابر آسیبپذیر بودن با هر کسی است. افراد خودشیفته خود را در موقعیتی که در آن احساس آسیبپذیری کنند قرار نمیدهند. آنها از اینکه دیگران از نقاط ضعفشان سوءاستفاده کنند میترسند.
بنابراین با رفتاری قوی و قدرتمند، سعی میکنند ضعفهای خود را بپوشانند. آنها فکر میکنند نشان دادن احساسات به دیگران نشانهای از ضعف است. بنابراین یاد گرفتهاند احساسات خود را پنهان کنند و اغلب اوقات با اطرافیان سرد برخورد میکنند. افراد خودشیفته همیشه مضطرب هستند، زیرا احساساتشان بسیار زیاد است و به تفکر دیگران نسبت به خودشان خیلی اهمیت میدهند. ناسازگاری آسیبپذیری، ریشه شخصیت خودشیفتگی است.
شخصیت خودشیفتگی میتواند نتیجه گذشته یک فرد باشد
افراد خودشیفته مدام به دنبال تأیید دیگران هستند، چرا که درگذشته احساس ارزش نمیکردند یا بهعنوان یکی از ارزشمندترین و منحصربهفردترین افراد در جهان با آنها رفتار میشده است. حد وسط نبودن خانواده در سختگیری و آسانگیری بهاندازه مشخص، بهعنوان یک علت اصلی شناختهشده است. سبکهای مختلف فرزند پروری و اقتدارگرا بودن والدین علائم خودشیفتگی را تقویت میکنند.
والدینی که نمیتوانند ارزش فرزندشان را ببینند و والدینی که فرزندشان را بیشازحد لوس کرده و تحسین میکنند؛ هنگام رشد فرزند شخصیت خودشیفته را در آنها پرورش میدهند. درحالیکه دسته اول والدین باعث میشوند کودک احساس کم بودن نسبت به دیگران داشته باشد و مایل باشد توجه بیشتری را به خود جلب کند؛ والدین دوم شخصیت ایده آلی را در فرزند خود ایجاد میکنند.
چگونه با خودشیفتگی مقابله کنیم؟
اگر فرد خودشیفته به شما آسیب میرساند، از او دوریکنید.
به یاد داشته باشید، یک رابطه سالم دوطرفه است. در این رابطه احترام متقابل بوده و بر مبنای بده، بستان به یک اندازه پایهریزی میشود. اما هر نوع ارتباطی با یک فرد خودشیفته، بهاحتمال زیاد برعکس است. این رابطه فقط باهدف خوشحال کردن و حمایت از او پیش میرود. رابطهای مانند این شما را پایین میکشد و برای پیشرفتتان ناسالم است.
سعی نکنید تأیید فرد خودشیفته را به دست بیاورید.
شما کسی نیستید که فرد خودشیفته به شما میگوید. اجازه ندهید که سرزنش آنها اعتمادبهنفس شما را تضعیف کند و با آنها بحث نکنید، سعی کنید از آنچه فکر میکنید درست است دفاع کنید.
بحث و گفتوگو با افراد خودشیفته فایدهای ندارد، زیرا هیچوقت ازنظرشان برنمیگردند. اگر با آنها بحث کنید بیشتر ناراحت میشوید؛ زیرا با روش ناخوشایندی اختلافنظرشان را به شما نشان میدهند. ارزش خود را بشناسید و به نظر یک فرد خودشیفته در مورد خودتان توجهی نکنید.
مرزی تعیین کنید و همیشه آن را نگهدارید.
اگر برای روابط خود مرزی تنظیم میکنید، باید آن را حفظ کنید. زمانی که یک فرد خودشیفته متوجه میشود که در حال تلاش برای کنترل زندگی خود هستید، تلاش میکند تا امور را به دست بگیرد، چراکه این کار برای این افراد غریزی است.
آمادهباشید که مرزی که برای خود در ارتباط با آنها تعیین کردهاید، توسط این افراد به چالش کشیده شود. مرز مشخص خود را واضح عنوان کنید و تمام اقدامات لازم برای مقابله را در ذهن خود داشته باشید. بهعنوانمثال، اگر تصمیم گرفتید ارتباط خود را با آنها قطع کنید، بهاحتمالزیاد برای صحبت با شما خواهند آمد.
برای حفظ مرز خود بهاندازه کافی شجاع باشید، تسلیم نشده و دوباره به آنها نزدیک نشوید. در غیر این صورت دیگر مرزهایتان را جدی نخواهند گرفت و بار دیگر نیز شما را در زندگی به ستوه خواهند آورد.
یاد بگیرید که بهموقع از آنها دور شوید.
وقتی یک فرد خودشیفته باعث میشود احساس ناخوشایندی داشته باشید؛ باید بهاندازه کافی به خودتان احترام بگذارید و از آنها دور شوید.
اگر با یک فرد خودشیفته در رابطه عاشقانه هستید، باید بهطورجدی در مورد پایان دادن به رابطه فکر کنید و برای زندگی بهتر از او بگذرید. اگر فرد خودشیفته یکی از اعضای خانواده شما است، لازم نیست که با آنها بیرحمانه رفتار کنید، اما بهتر است از آنها فاصله بگیرید.
بهجای اینکه از آنها بپرسید دیگران چه احساسی دارند، از آنها بپرسید دیگران چه فکر میکنند
افراد خودشیفته احساس گناه نمیکنند، اما آنها به آنچه دیگران در موردشان فکر میکنند اهمیت میدهند.
آل برناستاین روانشناس بالینی توضیح میدهد: چیزهایی مانند احساسات دیگران وجود دارد، که افراد خودشیفته بهندرت آن را در نظر میگیرند. اگر به حرفتان گوش میدهند، به آنها نگویید که مردم ممکن است چگونه واکنش نشان دهند؛ در عوض، سؤالات کاوشی از آنها بپرسید.
افراد خودشیفته بیشتر احتمال دارد که بر روی ایدههایی عمل کنند، که فکر میکنند از خودشان است. اگر مجبورید با یک فرد خودشیفته کار کنید، بر حقایق و ایدهها، بهجای احساسات تمرکز کنید.
اگر فرد نزدیک به شما فردی خودشیفته است، تفاوتها را بپذیرید.
انواع مختلف شخصیت در هر انسانی وجود دارد و همه مانند شما فکر و عمل نخواهند کرد. بهجای تلاش برای تغییر دیگران، یاد بگیرید که تفاوتها را بپذیرید و در صورت تعامل با آنها، سعی بر ایجاد تعادل داشته باشید.
سعی نکنید آنها را تغییر دهید بلکه بر نیازهای خود تمرکز کنید
درک کنید که افراد خودشیفته در مقابل تغییر کردن مقاومت میکنند. شما باید افراد را همانگونه که هستند بشناسید و سعی در تغییر آنها به چیزی که شما انتظار دارید نداشته باشید. تلاش کنید تا بیشتر بر احساسات خود و آنچه میخواهید باشید تمرکز کنید. شخصیتهای مختلفی در اجتماع وجود دارند. اما تنها چیزی که در کنترل شما قرار دارد، نگرش و رفتار خودتان است.
این واقعیت را به رسمیت بشناسید که رفتار آنها ناشی از ناامنیهایشان است.
افراد خودشیفته در درونشان بسیار آسیبپذیر هستند، آنها دیگران را زیر سؤال میبرند؛ زیرا اینگونه میتوانند حس بهتری نسبت به خودشان داشته باشند. هنگامیکه این حقیقت را درک کنید، که رفتارهای زننده آنها از سر مشکلات شخصی با شما نیست؛ بلکه از ناامنیهایشان نشأت میگیرد، متوجه خواهید شد که اکثر اوقات فقط نیاز دارند تا به آنها اطمینان دهید.
بهویژه اگر فرد خودشیفته همکار یا عضوی از خانوادهتان است، دانستن این موضوع بسیار اهمیت دارد. مقدار مناسب اطمینان میتواند آنها را آرام کند.