مرداد ماه امسال بود که خبر اهداء جایزهی بینالمللی روانشناس برجسته به یک روانشناس ایرانی در خبرگزاریها و رسانهها منتشر شد. شاید کمتر روانشناسی با شنیدن این خبر شاد نشده و احساس غرور نکرده باشد چرا که انجمن روانشناسی آمریکا که متولی اهداء چنین جایزهای است، از معتبرترین و مهمترین نهادهای این حوزه به حساب میآید.
برای آشنایی بیشتر با آقای دکتر رضا زمانی برندهی جایزهی بینالمللی روانشناس برجسته از سوی انجمن روانشناسی آمریکا، خبرنگار سایک نیوز در یک بعدازظهر پاییزی به دفتر ایشان رفته و مصاحبه زیر حاصل گپ و گفتی صمیمانه با ایشان است.
آقای دکتر زمانی، از اینکه وقت ارزشمند خود را در اختیار ما قرار دادید متشکریم، قبل از هرچیز برای خوانندگان ما در مورد جایزهای که به شما اهدا شدهاست بفرمایید.
– این جایزه مربوط به انجمن روانشناسی آمریکا و بخش بینالمللی یا International Division میشود که بخش 52 انجمن است و جایزهای مختص به روانشناسان خارج از آمریکاست. عنوان این جایزه، یک عمر فعالیت در حوزه روانشناسی یا اصطلاحاً Lifetime Contribution است. البته باید اشاره کنم که انجمن روانشناسی معادل همین جایزه را برای روانشناسان داخل آمریکا نیز دارد. بنابراین هرسال و با این عنوان خاص، جایزهای به روانشناسان خارج از آمریکا و جایزهای به روانشناسان داخلی اختصاص داده می شود. برای مثال سال قبل این جایزه به یک روانشناسِ مقیم هنگ کنگ تعلق گرفت. اگر بخواهم در مورد تاریخچه بخش بینالملل انجمن روانشناسی آمریکا بگویم، لازم به توضیح است که این بخش از سال 1999 تشکیل شده بنابراین تاریخچهی اهداء جایزه به روانشناسان خارج از آمریکا به کمتر از 20 سال میرسد و جدید است. از سویی دیگر در اهداء جوایز و معرفی کاندیداها، ملیت روانشناسان اهمیتی ندارد برای مثال اگر یک آمریکایی خارج از کشور خود باشد نیز میتواند در بخش بینالملل کاندیدا شده و جایزه را دریافت نماید. نکته مهم ایناست که، روانشناسان برای دریافت این جایزه شخصاً نمیتوانند نسبت به کاندیداتوری اقدام نمایند و میبایست از سوی افراد دیگر به انجمن معرفی و در این رقابت شرکت داده شوند. طبیعتا رزومه افراد از سوی انجمن خواسته و بررسی میشود و آنطور که بنده متوجه شدهام، از افرادی که روانشناسِ نامزد شده را میشناسند هم نظرخواهی میشود. بعد از همهی این موارد، پروندههای ارسالی را مقایسه کرده و نهایتا یک نفر را از میان کاندیداها انتخاب میکنند. جالب است بدانید که هم بخش بینالملل و هم انجمن به صورت جداگانه، جوایز متعدد دیگری هم دارند. برای مثال جایزهای برای دانشجویان برجسته و افرادی که به تازگی فارغ التحصیل شدهاند و به بیانی دیگر سالهای ابتدایی فعالیت علمی خود را میگذرانند، وجود دارد. یا در همین بخش بین المللی جایزهای به نام “آن آناستازی” وجود دارد که همنام با یک خانم روانشناس آمریکایی است که در حوزه سنجش و اندازه گیزی فعالیت میکرده و آن را برای روانشناسان خانمی که در خارج از آمریکا در حوزه سنجش و اندازهگیری فعال هستند، در نظر گرفتهاند. جایزهای که به بنده اهدا شدهاست، اکثرا به افراد مسنتر تعلق میگیرد.
ممنون از توضیحات کاملی که ارائه فرمودید، آقای دکتر در مورد خودتان بفرمایید، اینکه عنوان جایزهی شما -یک عمر فعالیت در حوزه روانشناسی- دقیقا به چه اشاره دارد؟
– بنده لیسانس حقوق و بهدنبال آن فوق لیسانس روانشناسی خود را از دانشگاه تهران دریافت کردم. بعد از آن برای تحصیل در مقطع دکتری به دانشگاه مینهسوتای آمریکا رفتم که یکی از دانشگاههای برجستهی دنیا در رشته روانشناسی است. خاطرم هست در آن زمان موسسهای وجود داشت با نام دوستی ایران و آمریکا، که از آنجایی که وسایل ارتباطی به گستردگی و پیشرفتگی امروز نبود و دانشجویان نمیتوانستند شخصا تماس بگیرند، تقاضای پذیرش دانشجویان را برای دانشگاههای آمریکایی میفرستاد. تقاضای بنده توسط این موسسه به سه دانشگاه آمریکایی ارسال شد که از طرف دوتای آنها به من پذیرش دادهشد و در نهایت دانشگاه مینهسوتا را انتخاب کردم. به خاطر ندارم ملاک انتخابم چه بود اما پس از رفتن به دانشگاه، متوجه شدم که گزینه درستی را انتخاب کردهام چرا که این دانشگاه هم از لحاظ علمی و هم فرهنگی از گزینهی دیگری که پذیرفته شده بودم، برجسته تر بود. در واقع در حوزهی روانشناسی، به اصطلاح جزء Top Ten به حساب میآمد. در آن دانشگاه، دکتری روانشناسی بالینی خود را گرفتم و در رشته اصلی بالینی و با رشته فرعی یادگیری، و بعد در دوره فوق دکتری پذیرفته شدم. پس از آن از سوی دانشگاه تهران شغلی به من پیشنهاد شد و به همین دلیل به ایران بازگشتم و فعالیت خود را در این دانشگاه آغاز کردم. در آنجا، دروسی از جمله روانشناسی بالینی و روانشناسی یادگیری و تاریخچه و مکاتب روانشناسی را ارائه میدادم که تدریس یادگیری را پس از بازنشستگی نیز همچنان در دورهی فوق لیسانس به عهده دارم. پس از مدتی در شروع کار در دانشگاه تهران، به سمت معاون موسسهی روانشناسی دانشگاه تهران انتخاب شدم و بعد رئیس موسسه شدم و بعدتر معاون دانشکدی روانشناسی و علوم تربیتی شدم. و مدتی بعد در نتیجه انتخابات درون دانشکده و با رأی همکاران دانشکده به ریاست دانشکده روانشناسی و علومتربیتی برگزیده شدم. پس از آن در پژوهشکدهی علوم شناختی مدتی مسئولیت داشتم. از طرفی دیگر از سال 68 برای انتشار مجلهی “پژوهشهای روانشناختی” تقاضا دادم که از سال 70 تا امروز انتشار آن را ادامه دادهام. اضافه براین در انجمن روانشناسی ایران تقریبا همیشه فعال بودهام. این انجمن که بیشتر به همت آقایان دکتر شاملو و براهنی در دهه 70 شروع بهکار کرد، در واقع تجدید حیاتی برای انجمن روانشناسی قبل از انقلاب بود که توسط آقای دکتر سیاسی و همراهانشان تاسیس گردیده بود. زمانی که از آمریکا برگشتم در اولین انتخابات انجمن اولیه، به عنوان عضو هیئت مدیره انتخاب شدم و چند سالی در خدمت آقای دکتر سیاسی بودیم. بعدا در جریان انقلاب، این انجمن منحل شد و مانند بسیاری از انجمنهای دیگر نتوانست ادامه پیدا کند. مجددا در سال 73 به دعوت آقایان دکتر شاملو و براهنی، با یک گروه 15 نفره که از طرف ایشان به عنوان اعضای موسس معرفی شده بودند، انجمن روانشناسی ایران تجدید حیات یافت و در سال 74 رسما تاسیس شد. بنده در دورهی اول به معاونت انجمن برگزیده شدم و بعدها در دو دوره مسئولیت انجمن را برعهده داشتم. در حال حاضر، پس از خانم دکتر دولتآبادی مسئولیت انجمن مجدداً با بنده است.
حالا که صحبت از انجمن روانشناسی ایران شد، در خصوص این انجمن بفرمایید، اینکه چه فعالیتهایی در آن انجام میشود؟
بگذارید اینطور شروع کنم، شاید در حال حاضر چیزی حدود 15 انجمن روانشناسی داشته باشیم که بعضی از آنها تخصصی و بعضی عمومی هستند و همه فعالاند و زحمت میکشند. اما انجمن روانشناسی ایران به عنوان انجمن فعالتر و با تعدا اعضای بیشتر، شناخته میشود. دلیل آن هم شاید این باشد که از آنجایی که این انجمن جا افتادهتر است، از سازمانهای مختلف برای همکاری، بیشتر به آن مراجعه میشود. همه گرایشهای روانشناسی میتوانند در انجمن روانشناسی ایران عضو شوند و فعالیت کنند. همچنین بر طبق آییننامهی انجمن، اعضا میتوانند گروههای تخصصی تشکیل دهند. خود انجمن نیز میتواند شعب متعدد داشته باشد. البته این فعالیتها در طی زمان به یک اندازه و وسعت نبوده و ممکن است کم یا زیاد شود. در نهایت باید بگویم انجمن از طرف وزارت علوم توانسته همواره رتبه A را کسب کند و حداقل 2 بار از سوی این وزارتخانه، جایزه انجمن برتر را در میان انجمنهای علوم انسانی دریافت کردهاست. بنابراین، انجمن فعالی است و به نظر میرسد در طی زمان، انجمن موفقی بوده است.
آقای دکتر، جایگاه روانشناسی ایران را در خارج از کشور چطور ارزیابی میفرمایید؟ در ادامه، وضعیت داخلی این رشته چگونه است؟
راستش را بخواهید از آنجاییکه زیاد در آنسوی قضیه نبوده ام، مطلع نیستم که در دیگر نقاط دنیا چه دیدی نسبت به روانشناسی ایران وجود دارد اما، حدس میزنم احتمالا این جایگاه به شکل خاص و خیلی مشخص در بین کشورهای دیگر دنیا نباشد. اما در مورد وضعیت داخلی، چیزی که در چند دههی فعالیت خود در این حوزه مشاهده کردهام و می دانم این است که، در آن زمان که بنده در ایران دانشجو بودم کسی روانشناسی را نمیشناخت و رشتهی مهجوری به حساب میآمد. اما در حال حاضر یک رشتهی کاملا مطرح بین عموم مردم است. کافی است رادیو یا تلویزیون را ساعتی روشن کنید و خواهید دید مدام صحبت از روانشناسی است. این یعنی وضعیت داخلی این رشته کاملا عوض شده است که بخشی از آن مربوط به گسترش آموزش عالی است.
این روزها روانشناسی یکی از رشتههای مورد علاقهی دانشجویان ما است. در دورههای فوق لیسانس و بالاتر، درصد بالایی از دانشجویان از رشتههای دیگر آمدهاند. به تبع این اقبال و علاقه، پایان نامههای متعددی نیز از سوی دانشجویان نوشته میشود. خوب است که ما آموزش عالی را گسترش دادهایم تا مانند قبل انحصاری نباشد و افراد بیشتری از جامعه بتوانند در آن شرکت کنند، اما در عین حال به کیفیت هم باید توجه داشت. اگر فقط و فقط کمیت ما را خوشحال کند و به کیفیت توجهی نداشته باشیم، دچار یک آسیب بزرگ خواهیم شد. در حال حاضر، کیفیت هم به دلیل گسترش بیش از حد آموزش عالی و هم پایان نامه نویسیها تحت شعاع قرار گرفته است. برای مثال، در دهه های اخیر نمره دادن در دانشگاهها راحتتر شده است این درحالیاست که سابقا و به طور معمول اساتید نمرههای بالا به کسی نمیدادند. اما این روزها طوری شدهاست که انگار هیچکس نباید رد شود و شاید همین مسئله باعث شده است تا فضا کاملا عوض شود. از آنجایی که با سیستم آموزشی آمریکا آشنا هستم، بگذارید کمی در مورد آنها بگویم. در آنجا ورود به دانشگاه سخت نیست، البته قطعا دانشگاهها سطوح مختلفی دارند و ورود به دانشگاههای درجهی یک سخت است و افرادِ برجسته را انتخاب میکنند اما در مقابل به طور کلی پروسهی تحصیل در دانشگاه سخت است. به این معناست که با کمتر ملاحظهای نمره داده میشود و اگر نمره دانشجو از یک حدی پایین تر باشد، امکان ادامه وجود نخواهد داشت و به عبارتی کارش با دانشگاه تمام میشود. دانشجو نیز کلنجار نمیرود و با پذیرش این مسئله سراغ کار دیگری میرود. اما در کشور ما سابقا ورود به دانشگاه سخت بود –که در حال حاضر آسانتر شدهاست- پس از ورود نیز، دانشجو تقریباً حتما با مدرک خارج میشود و به کمتر کسی نمره داده نمیشود. باید اضافه کنم که در مورد آموزش عالی دو نظر وجود دارد، یکی اینکه آموزش عالی برای بالا بردن سطح شغلی فعلی افراد و یا پیدا کردن فرصت شغلی بهتر است، اما آموزش عالی در واقع به این منظور است که تفکر و ذهن افراد پروردهتر شود، از سویی دیگر سطح فرهنگیشان ارتقا پیدا کند. به عبارت دیگر باید آدمی که دانشگاه رفته با آن فردی که دانشگاه نرفتهاست، متفاوت باشد. البته به شرط آنکه سطوح بالاتر فرهنگی و آموزشی در دانشگاهها فراهم باشد نه اینکه همه چیز تشریفاتی برگزار شود.
از طرفی دیگر ما دانشجویان را مجبور میکنیم که حتما مقاله تهیه کنند و تنها در این صورت مدرکشان را میتوانند بگیرند، این موضوع از این حیث که آمار تعداد مقالات ما را بالا میبرد خوب است اما کیفیت کار را چه میکنیم؟ متاسفانه ما خواستیم عدد و رقم بدهیم و بگوییم در مملکت ما این میزان از پژوهش انجام میشود، اما همین مسئله کمکم شکل منفی پیدا کردهاست. اتفاق بدی که در همین خصوص افتاده است این است که دانشجویان انجام مقاله یا پایان نامههای خود را به موسسات میسپارند. در نتیجه، این کار باعث تضعیف رشتهی روانشناسی میشود. اینکه به اسم پژوهش، دادههای ساختگی سرهم کنیم و چیزی بنویسیم، قابل قبول نیست و باعث میشود خیلی به پایان نامهها افتخار نکنیم. بعضا برای مجلهی ما مقالاتی میآید که انگار هرتکهاش حرفی میزند و نوشتهای منظم و با تفکر نیست. چنین وضعیتی ولو به اسم پژوهش، جز اینکه یک علم را در گوشهای از دنیا مغشوش کند و اطلاعات ساختگی و غلط به دیگر افراد بدهد، حاصلی نخواهد داشت و از سوی دیگر کار افرادی را که واقعا زحمت کشیدهاند، زیرسوال خواهد برد. بنابراین اشکالی که بنده میبینم این است که ما بیشتر از آنچه لازم است به عدد و رقم توجه میکنیم که همین باعث شده است کیفیت در این میان تقلیل پیدا کند.
به نظر شما راهحل این مسئله چیست؟
یک قانونی در این خصوص از مجلس گذشت، اما نمی دانم چرا اجرا نمیشود. این روزها میبینیم جلوی دانشگاهها، به راحتی افرادی تبلیغ کار پایاننامه میکنند. تدبیری برای برخورد با اینها باید اندیشیده شود. از طرف دیگر اگر افراد توان انجام کار پژوهشی را ندارند، یا نباید به عنوان دانشجو آنها را پذیرفت یا اگر قبول کردیم، از آنها کار پژوهشی نخواهیم. سابقا دانشجویانی که خودشان ذوق و علاقه داشتند، کار پژوهشیشان را مقاله میکردند و طبیعتا نتیجه بهتری هم بیرون میآمد، چرا که فرد اولا به زبان خود و کاملا مسلط بر موضوع، کار را ارائه میکرد و ثانیا با علاقه این کار را انجام میداد. این مسئله نیاز به یک کار اساسی دارد. همانطور که عرض کردم، قانونی که در مجلس گذشت باید اعمال شود. اگر کار موسساتی که کار پایاننامه و مقاله انجام میدهند خلاف است، باید جلوی آنها را بگیرند تا اینقدر علنی و در دسترس فعالیت نکنند. باید عرصه برای فعالان این حوزه سختتر شود تا دانشجویان مجبور شوند خودشان کارهایشان را انجام دهند. اما متاسفانه خیلی سهل گرفته شده است. نهایتا باید کمیت را محدودتر کرد و به کیفیت رسید.