تاکید عمده آموزش های دانشگاهی بر پژوهش در حوزه روان شناسی علیرغم نیاز بازار کار به دانش حرفه ای و کاربردی، همواره سدی برای دانشجویان و فارغ التحصیلان این رشته ها برای ورود به بازار کار بوده است.
در این راستا و برای بررسی راهکارهای حل این مسئله، سایک نیوز مصاحبه ای با دکتر ابوالفضل محمدی عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران داشته است که در ادامه خواهید خواند:
– آقای دکتر محمدی، از نظر شما پیش شرط های لازم برای ورود فارغ التحصیلان رشتههای روانشناسی و مشاوره به بازار کار چه مواردیاند؟
به نظرم، دو حیطه کلی را میتوان برای آینده فارغالتحصیلان روانشناسی در نظر گرفت. گروهی برای پژوهشگری آموزش میبینند که در این صورت باید برای کار در آزمایشگاه آماده شوند. از سویی، طیف دیگر یا اکثر افراد، برای به کارگیری آموختههای خود در بازار کار آماده میشوند. این گروه بسته به گرایش تحصیلی محل کار متفاوتی دارند، برای مثال فارغ التحصیلان گرایش تربیتی میبایست برای کار در مدرسه آماده شوند یا دانشآموختگان گرایش بالینی برای کار در بیمارستانها یا درمانگاهها آموزش ببینند.
به اعتقاد من، اولین پیش شرطی که باید برآورده شود این است که فارغ التحصیلان هر گرایشی با فضای کار خود در آن حوزه آشنا شوند. برای مثال نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که مشاور مدرسه بدون آموزش مهارتهای کافی در همان فضای آموزشی، بتواند موفق و موثر باشد. بنابراین اولین اتفاقی که می بایست رخ دهد این است که افراد با فضا و بافت تخصصی رشته خود آشنا شوند. در واقع، لازم است روان شناسان تربیتی از همان ابتدا قوانین و ضوابط مدرسه را بدانند و در فضای آن رفت و آمد داشته باشند.
من همیشه در این موقعیتها مثالی از رشته پزشکی می زنم. پزشکان قرار است به بیماران خدمات ارائه دهند. برای این کار زمانهایی همه شب و روز خود را در محیط بیمارستان سپری میکنند. ممکن است تمام این زمان را هم، کاری انجام ندهند اما در آن فضا حضور دارند. بنابراین احتمالاً در آن دوران با بسیاری از قوانین و ضوابطی که بر بیمارستان، بیمه و … حاکم است آشنا خواهند شد.
پس یکی از ضوابط این است که فرد با محیطی که قرار است در آن کار کند، آشنا شود. قاعدتاً اگر قرار است روانشناس بالینی در بیمارستان روان پزشکی یا درمانگاه یا هرجای مرتبط با حوزه ی خود کارکند، باید با آن فضاها و موقعیت ها از قبل آشنا شود. می توان گفت که این یک شرط اصلی است که متاسفانه در خیلی از مواقع در کشور ما برآورده نمی شود. به نظرم، اغلب روان شناسان طوری آموزش میبینند که انگار قرار است همه آنها پژوهشگر شوند. در کشور ما اغلب روانشناسان در فضای حرفه خود آموزش نمیبینند.
به غیر از این مسئله، شرط بعدی و مهمی که وجود دارد آموزش و فراگرفتن مهارتهای لازم و مورد نیاز برای استفاده در محیط کاری، در زمان تحصیل است. برای مثال یک روان شناس تربیتی برای کار در محیط مدرسه میبایست انواع تستهای هوش و استعدادسنجی، مشاوره با والدین و یا فرآیندهای مورد نیاز در یادگیری و آموزش دانش آموزان را بشناسد.
– از نظر شما چطور میتوان این پیششرطها را تامین نمود؟
به نظرم برنامهریزی درست برای کارآموزان و کارورزان شرط لازم است. کارآموز نیاز دارد وارد بافت و فضای تخصصی رشته خود شده و به صورت عینی با حرفه خود آشنا شود. لازم است او بداند که در عمل، به کارگیری آموختههایش گاهی متفاوت با آن شکلی است که در کتابها خوانده است.
باز هم به مثال آموزش پزشکی برمیگردم، درپزشکی در دوره کارآموزی، هر پزشک همه نقشهایی که میتواند در آینده داشته باشد را به طور مستقیم مشاهده میکند. در دوره کارورزی یا اینترنشیپ، فرد به طور دائم و گاهی شبانهروز در محل کار خود حاضر است و آنقدر مداخلات پزشکی را انجام داده و دانش خود را به کار می برد تا به آن مسلط شود. به نظر من لازم است این مراحل را در فرایند آموزش و مهارت آموزی روانشناسان اضافه کنیم. هر روانشناسی متناسب با رشته لازم است با بازار کار مرتبط باشد و در آن موقعیتها کارورزی کند.
– و این می تواند کافی باشد؟
طبیعتاً ممکن است نیازهای دیگری هم وجود داشته باشد، علی الخصوص اینکه نباید در زمان مشاهده کار، تنها یک مشاهده گر عادی باشیم بلکه باید ضمن آموزش یک مربی حضور داشته باشد تا به افراد کمک کند که کار را خوب ببینند و خوب بشناسند و بدانند به چه جنبههایی باید بیشتر توجه کنند. در کارورزی نیز می بایست افراد اصطلاحاً سوپروایزر داشته باشند. بدین صورت که کاری را که فرد در حال انجام دادن آن است، توسط فردی سطح بالاتر مدیریت شود. در این صورت هم جلوی اشتباهات فرد گرفته می شود و هم به او در صورت نیاز کمک میشود. من فکر میکنم سوپروایزر میتواند درفرایند آموزش بسیار کمک کننده باشد.
– از نظر شما این فرآیند چه زمانی باید اتفاق بیافتد؟
پیشنهاد من این است که این فرایند را در همان دوره ی آموزش وارد نماییم. اینطور نباشد که فرد زمانی که فارغ التحصیل شد تازه همه ی اینها را انجام دهد. البته اغلب اوقات متاسفانه این اتفاق رخ می دهد.
گاهی به نظر میرسد دانشگاه فقط یک سری اطلاعات را به افراد ارائه می دهد. ما همین مشکل را در رشته های فنی نیز میبینیم که دانشجویان با صنعت مرتبط نیستند.همانطور که دانشگاه باید با صنعت در ارتباط باشد، در حوزه روانشناسی نیز می بایست ارتباط دانشگاه و مدرسه، ارتباط دانشگاه و بیمارستان، ارتباط دانشگاه و مرکز مشاوره شکل بگیرد و تا این اتفاق رخ ندهد به نظر من آموزش روان شناسی ناقص خواهد بود.
– فکر میکنید دوره هایی که موسسات آموزشی خارج از دانشگاهها برای دانشجویان و فارغ التحصیلان در نظر میگیرند تا چه میزان میتواند این نیازها را مرتفع سازد؟
حداقل اتفاقی که به نظر من رخ میدهد این است که موسسات آموزشی به شکل تخصصیتری به یک موضوعی میپردازند. برای مثال اگر قصد داشته باشیم روانشناس مدرسه شویم، موسسات آموزش اختصاصیتری در این زمینه ارائه میدهند. ممکن است در دانشگاه این اتفاق رخ ندهد.
البته خیلی از اوقات همه نیازهای افراد با این آموزش برآورده نمیشود. برای مثال اغلب مراکز آموزشی خودشان فاقد محیط های درمانی یا فضای کار هستند. بهتر است موسسات خودشان مراکزی نیز داشته باشند که بتوانند فضای کاری را برای افراد تحت آموزش خود فراهم کنند. من فکر میکنم که موسسات آموزشی، همان رسالت دانشگاه را به صورتی مشخصتر و روشنتر و در ارتباط با موضوعی خاص گسترش می دهند. البته لازم است موسسات و دانشگاهها در آموزش روانشناسی به مهارتآموزی در عمل بیشتر توجه کنند.