نقد یا تخریب، مسئله این است!

نقد یا تخریب، مسئله این است!

به گزارش سایک نیوز به نقل از سلامت آنلاین، با تایید صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری و آغاز تبلیغات، بازار نقد نیز رو به روز داغ تر می شود و البته گاهی این انتقادات از دایره انصاف خارج  و شمایل تخریب به خود می گیرد، اما مرز میان نقد و تخریب کجاست؟

بررسی آستانه نقد پذیری ما و هدفمان از نقد، از لحاظ روانشناختی قابل بررسی است. اصلی ترین هدف نقد کشف واقعیت است که  آگاهی جامع و تعهد و دلسوزی، باعث ثمر بخشی آن می شود و بی تردید غرض ورزی، ،آفت نقد است که با تحمیل اهداف شخصی و تحریف واقعیت، مانع از کشف حقیقت موجود می شود.

 

نقد سازنده یا مخرب؟

نقد مانند شمشیری دو لبه است که می تواند هم حیات بخش و مفید باشد و هم مخرب و کشنده. نقد مفید و سازنده،  باید مطابق با پاره ای از معیارها و موازین اساسی و کلان ملی و در نهایت مفاد قوانین اساسی کشور باشد که بی تردید بدون توجه به این مبانی و منافع ملی کلان، هر نقدی یا بی اثر است یا با اعمال حب، بغض و عدم انصاف و اعمال عدالت تا مرز تشدید معضلات جامعه پیش رفته و تحریف حق و باطل را به دنبال خواهد داشت، که در این صورت، نه تنها مردم و مسئولین در تشخیص سره از ناسره سردرگم می شوند بلکه  با تخریب مبانی فکری و عینی ، مواجهه کشور با خطرات اساسی و حتی ناامنی و نابودی استقلالش، حتمی خواهد بود .

به بیان دیگر، یک منتقد همانطور که می تواند با نقد صحیح و منصفانه خویش که معمولا  توام با دلسوزی و آگاهی است تاثیر شگرفی بر سرنوشت یک کشور و حل بسیاری از مسائل آن داشته باشد به همان میزان نیز می تواند با یک نقد غیرمنصفانه و مبتنی بر منفعت، گاهی تا حد تخریب مبانی  فکری، اقتصادی، اخلاقی و اجتماعی کشور پیش رفته و از ان طریق خسارات جبران ناپذیری را به جامعه تحمیل کند.

با این که همگان در حل بسیاری از مسائل عادی زندگی، به افراد متخصص رجوع می کنیم ، اما متاسفانه در عرصه نقد سیاسی، گاهی اوقات  برخی از تربیون ها و رسانه ها در اختیار منتقدانی قرار می گیرد که یا آگاهی لازم مبتنی بر تخصص را ندارند و یا فاقد دلسوزی و ترجیح منافع جمع بر فرد خاص هستند، یعنی حاضر هستند منافع  شخصی شان را که معمولا  بر اساس اغراض بسیار محدود خودشان در جهت مخالفت با خواست مردم و استقلال و اعتلای کشورشان است را بر منافع ملی اولویت دهند.

 

مملو از تخریب،عاری از نقد

نقد و تخریب، رفتار دولبه و نامتناظر است، یکی بسان تیغی در دست جراح حاذق به منظور جداسازی عارضه ای آفت زا از پیکری رنجور به کار گرفته می شود و دیگری همچون پتکی کوبنده صرفا برای ویرانگری و افول و نابودی  فضای تعقل و خردمندی در مردم طراحی می شود.

متاسفانه برخی از فرصت طلبان نقاد، با به دست گرفتن این پتک سهمگین و با سلاخی اصول و مبانی دموکراسی و حقوق شهروندی ، صرفا تنها برای رسیدن به منافع کوتاه مدت و کسب قدرت و ثروت ،  هر روز بیشتر و عمیق تر از روز قبل، به هر قیمتی در حال زایل کردن مبانی اخلاق ، اعتبار و اعتماد عمومی هستند و این خود دلیلی مهم  بر سردرگمی و دلسردی بسیاری از افراد است.

کلی‌گویی و شعاری حرف زدن و وعده های بی سرانجام و غیر واقعی، زیر سؤال بردن و یا عمداً نادیده گرفتن اقدامات مثبت، القای ناکارآمدی دیگران، خرده‌گیری، مظلوم‌نمایی، سیاه‌وسفید دیدن عملکردها و اشخاص، فرافکنی و فرار از پاسخگویی براساس مصادیق مشخص و واضح، توهین، سیاه‌نمایی، شایعه‌پراکنی و … از جمله ابزارهای نابهنجاری  است که برخی از نقادان با توسل بر ان توانسته اند تخریب را جایگزین نقد سازنده و مفید کنند و در یک فضای مشوش، گل آلود و هیجانی،  بی منطقی و ناتوانی خود را جبران نمایند و  متاسفانه  این حقیقت، دردی بزرگ در  داستان انتقادپذیری و انتقاد ناپذیری است.

چرا به این شدت  انتقاد ناپذیریم؟

انتقاد پذیری و انتقاد ناپذیری یکی از مهمترین ویژگی های رفتاری و شخصیتی هر فردی، بخصوص مسئولین محسوب می شود، اما به راستی چرا برخی از مسئولین ما انتقاد ناپذیر هستند؟ عدم پذیرش و یا مواجهه سهمگین با انتقاد تحت تاثیر عوامل متعددی است، که یکی از این عوامل،  ناشی از مبانی نظری و فکری مسئولان است، چه بسا در مبانی فکری برخی از مسئولین ما، نه تنها جایی برای تعدد و تنوع فهم ها از یک واقعیت واحد  وجود ندارد، بلکه هرگز امکان گفتگو با یکدیگر و رسیدن به تفاهم نیز جایی ندارد، چرا که باور به پذیرش  کاستی و اصلاح آن،  همیشه امری مذموم و نشان از شکست و ناآگاهی تعریف شده است، اگر چه شکاف آشتی ناپذیر بین لایه های تمدنی و فرهنگی مختلف نیز، علت دیگری است که بر شدت عامل اول می افزاید.

تعصب و نقد ناپذیری و منفعت طلبی گاه موجب می شود نتوانیم به نفع دیگری کوتاه بیاییم و کنار بکشیم، به همین دلیل نقد کردن در چنین فضایی خیلی زود به دشمنی ، تخاصم و تلاش برای حذف می انجامد.

از سوی دیگر، محیط و شرایط حاکم بر جامعه نیز در پرورش و تقویت خصیصه انتقاد ناپذیری نقش بسزایی دارد ،چرا که اگر این محیط نامناسب باشد و خود در مسیر عدم انتقاد حرکت کند، بی تردید  حتی اگر انتقادپذیرترین اشخاص را در جایگاه های مختلف در همین  سیستم انتقاد ناپذیر جایگزین کنیم، متوجه می شویم که آن فرد نیز، بعد از گذشت مدتی کوتاه این خصیصه را اقتباس کرده و تبدیل به شخضی انتقاد ناپذیر خواهد شد. متاسفانه در جامعه ما، بسیاری از سیاستمداران ، روشنفکران و هنرمندان نقد شدن را مترادف با نفی خود می دانند و جالب تر آنکه، این اندیشه اشتباه، به طرز عجیبی پذیرفته شده است.

روان شناسان و جامعه شناسان دلیل اصلی این اندیشه  را در تصور سیاستمداران و مسئولین از “اقتدار ” جستجو می کنند، چرا که از نظر برخی از صاحبان قدرت، اقتدار فرهمند (کاریزماتیک)  یک اقتدار بهینه و مقبول است.اغلب صاحبان قدرت گمان می کنند اعتبار مسئولیت و جایگاه قدرت آنها تنها زمانی معنادار و مورد پذیرش است که آنها به عنوان شخصیتی استثنایی و غیرقابل تکرار شناخته شوند و دقیقا به همین دلیل نیز آنها نسبت به نقد و مورد انتقاد قرار گرفتن حساسیت بسیار نشان می دهند؛ اگر چه در این بین، نباید “نظریه توطئه” را در عدم تحمل انتقاد از سوی مسئولین کم اهمیت دانست، فقدان اعتماد به نفس و این واقعیت که برخی از مسئولین و سیاستمداران به خوبی می دانند که شایستگی حضور در جایگاهی که هستند را ندارد، باعث می شود  به طور کاملا ناخودآگاه هر حرکت به ظاهر نامساعدی را نوعی تلاش مخفیانه و یا علنی برای برکنار شدن از ان مسند خاص،  تلقی کنند.

ضعف اخلاقی علت اساسی دیگری است که نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود، تکبر و خود بزرگ بینی، فقدان فروتنی، اعتماد به نفس کاذب و…. افراد،  مانعی جدی در برابر نقد شدن است. در هر حال برای رسیدن به توسعه سیاسی و دموکراسی راهی جز نقدپذیری نداریم و البته باید آداب نقد را هم بیاموزیم و این مهم میسر نمی شود مگر با خودسازی و تمرین و ترجیح منافع جمع بر خود.

بیشتر بخوانید:


telegram2 files