به گزارش سایک نیوز به نقل از روزنامه خراسان، برای خیلی از افراد داشتن رابطه ای معنادار با دیگران مسئله ای مهم و حائز اهمیت است؛ اما سوال این جاست که چرا بعضی از این افراد توانایی برقراری و نگهداری یک رابطه درست را ندارند؟
اصولا افراد می خواهند به فرد دیگری دلبسته شوند تا از طریق این احساس تعلق زندگی غنی تری داشته باشند. در زندگی روزانه افراد زیادی را می بینیم که از روابط شان شکایت های مختلفی دارند از قبیل: «هیچ مرد یا زن خوبی در دنیا نیست»، «من نمی توانم رابطه احساسی خوبی داشته باشم»، «نمی توانم کسی را انتخاب کنم»، «نمی توانم تعهد داشته باشم»، «احساس تنهایی می کنم»، «به همه آدم ها بی اعتمادم» و …. همه این موارد حول محور های تنهایی، مشکلات تعهدی، شکایت از فرد محبوب، مشاجرات فراوان و در نهایت ناامیدی در ارتباط با دیگری است. واقعیت این است که اگر شخصیت فردی از نوعی باشد که در روابط اش با دیگران دچار مشکل می شود، این فرد ممکن است در ارتباط با دیگران به رابطه ای پایدار برسد.
این تیپ شخصیت ها در تعامل با دوستان، همکاران و به طور کلی با کسانی که با آن ها تعامل دارند، دچار مشکلاتی می شوند و از آن شکایت دارند. این نوع مشکلات به طور خاص در روابط عاطفی با جنس مخالف شکل آشکاری به خود می گیرد و به ظهور می رسد، نمونه آن هم همین گونه شکایت هایی است که به آن ها اشاره کردیم.
در ادامه مطلب می خواهیم به چند نمونه از شخصیت هایی که مشکل عمیق در روابط دارند، اشاره کنیم تا از طریق شرح آن به درک بهتری از روابط مان و افرادی که با آن ها وارد رابطه می شویم، برسیم.
شخصیت جنبه قابل رویت منش فرد است به گونه ای که بر دیگران و محیط پیرامونش اثر می گذارد. در واقع شخصیت، ویژگی های با دوام و منحصر به فردی است که نسبتا ثابت است و وراثت، تربیت و تجارب محیطی در شکل گیری آن نقش دارد. این صفات و ویژگی ها عناصر پایداری است که نه تنها چگـونگی ادراک، ارتباط و تفکر افراد را درباره خود، دیگران و محیط تحت تأثیر قرار می دهد، بلکه کنترل تکانه ها، تنظیم عواطف و هیجانات، عملکردهای بین فردی، عملکرد شغلی و سایر عملکردهای اجتماعی آنـان راتحـت تـأثیر قـرار می دهد و در صورت درمان نشدن، این صفات شخصیتی پایدار، فراگیر، انعطاف ناپذیر و غیرانطباقی می شود و به آسیب های کارکردی شدید و نـاراحتی هـای روانـی و ذهنـی قابـل ملاحظـه در آن هـا منجر خواهد شد.
شخصیت های از خود متشکر؛ افرادی هستند که ویژگی های خود را بیش از اندازه واقعی آن بزرگ می پندارند که ممکن است به صورت رفتارهای بزرگ منشانه هم خود را نشان دهد و درباره ارزیابی دیگران از خود بسیار حساس هستند. اگر کسی از آن ها انتقاد کند دچار احساس خشم، شرم و تحقیر می شوند. از طرفی وقتی مورد تشویق و تحسین قرار گیرند خوشحالی زایدالوصفی به آنان دست می دهد. در واقع نیازمند تعریف، تمجید و توجه دائمی هستند و مایل اند همه جا به عنوان فردی خاص مورد توجه قرار گیرند. مایل اند افرادی که با آن ها معاشرت می کنند، افرادی برجسته باشند تا بتوانند این معاشران را به رخ دیگر افراد بکشند. هرچند این افراد دچار بزرگ منشی هستند؛ اما از درون احساس حقارت، بی ارزشی و سطحی بودن می کنند و از این احساس در رنج هستند و این احساس منفی درونی باعث می شود در صدد جلب دایمی توجه و تحسین دیگران باشند تا به این یقین برسند که دیگران آنان را تایید می کنند. از ویژگی های بارز این افراد، تکبر، مبالغه، خودستایی است و اگر میزان آن را در یک طیف در نظر بگیریم در نوع شدید آن که تشخیص اختلال را معیار می گیرند، این افراد در قبال مردم هیچ گونه احساس همدلی و دلسوزی ندارند، اما مدام محتاج تحسین دیگران هستند.
شخصیت های بی ثبات؛ شاخص این نوع شخصیت ها، مشکلات پایدار در روابط بین فردی، خودانگاره و تنظیم هیجانات و تکانشی بودن آشکار است. این افراد ، بین «نزدیک شدن به دیگران» از یک سو و «دوری از آنان و اتکا به خویشتن» از سوی دیگر دچار تردید هستند. در تنهایی، به شدت محتاج حضور دیگران اند؛ وقتی به سمت دیگران می روند، به دلایل متعدد ناکام می شوند. این بی ثباتی شدید در روابط بین فردی و مشکلات حاصل از آن، سبب می شود تا سکوت و بی اعتنایی را به عنوان بهترین راه برای تـــسکین درد ناشی از رابطه ها تلقی کنند. این افراد هنگامی که به طور واقعی یا خیالی احساس طرد کنند تلاش های مضطربانه ای برای اجتناب از نزدیکتر شدن انجام می دهند و همواره دچار احساس پوچی مزمن هستند و تمایل به ناچیز شمردن خود در مواقع نزدیک شدن به هدف دارند. عوامل متعددی در شکل گیری این شخصیت دخیل هستند از قبیل فقدان ها و جدایی های اولیه، روابط خانوادگی آشفته، تضادهای ارتباطی شدید میان والدین، و سوء استفاده های جسمی و جنسی در دوران کودکی.
شخصیت های اغواگر؛ این افراد به شدت هیجانی، توجه طلب و نمایشی رفتار می کنند، ابراز احساساتشان به سرعت تغییر می کند و سطحی است. همواره از ظاهر خود برای جلب توجه دیگران استفاده می کنند، روابط را خودمانی تر از آن چه که واقعا هست، می پندارند و به شدت نیاز دارند در کانون توجه باشند. ناتوانی در کسب صمیمیت هیجانی در روابط عاشقانه، ناراحتیهایشان را بیشتر از آن چه که هست نشان می دهند و تحملشان در برابر ناکامی بسیار پایین است، تهدید به خودکشی یا ژست های خودکشی در این افراد به دفعات دیده می شود و در معرض مشکلات زناشویی مکرر هستند.
همه ما در طول زندگی مان با افرادی که درجاتی از کم تا زیاد این خصوصیات را دارند روبه رو شده ایم و گاهی دچار درگیری های عاطفی و روانی با آن ها بوده ایم، شناخت واره های ایجاد شده در این افراد بیشتر ریشه در دوران رشد و مسائل آن دوران دارد که این شناخت واره ها اگر خیلی عمیق و جدی باشد به اختلال عملکرد فرد در روابط وی منجر می شود و این گونه افراد برای روان درمانی باید به روان شناسان بالینی یا روان پزشک مراجعه کنند.