به گزارش سایک نیوز به نقل از سلامت نیوز، پیام های پیری از همه طرف به ما حمله کرده اند. این پیام ها مدام به ما یادآوری می کنند که پیری زمان دیابت، سرطان، بیماریهای قلبی، پوکی استخوان و زوال عقل است. این ها همه چیزهایی هستند که ما را از این دوران متنفر می کنند.
ترس از پیری ناشی از تغییر در مفاهیم
این موضوع بسیار حائز اهمیت است که چه مفهومی از کلمه ” پیری” در ذهن ما شکل گرفته است؟! اگر به تاریخچه فرهنگی خود در این باب رجوع کنیم، متوجه می شویم که پیری در فرهنگ ما نشانی از خردمندی و با تجربگی بوده و حتی افراد در دعاهای خود برای دیگری از اصطلاح “الهی پیر شوی” استفاده می کردند که نشان از آرزوی آنان برای رسیدن به مرحله دلنشین تجربه ها و پختگیهای دوران پیری بوده است. اما وقتی این مفهوم جای خود را به ضعف،سستی و ناتوانی جسمانی میدهد، فرد پیر شدن را مساوی با از دست دادن جایگاه اجتماعی و توانمندی های جسمانی خود برای خانواده و بازار کار تلقی می کند؛ بنابراین از پیری می ترسد. ترس از این برهه از زندگی،وابستگی بسیار مستقیمی دارد به معنا و مفهومی که از پیری در ذهن ما متبادر می شود و متاسفانه این مفهوم در چهار بعد زیستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی تغییر منفی داشته و همین تغییر در مفهوم پیری است که افراد را به هراس از پیری کشانده است.
زنان بیشتر از مردان از پیری میترسند!
مخفی نگه داشتن سن توسط زنان، نشان می دهد که آنها بیش از مردان از پیری می هراسند. اگر زنان هم می پذیرفتند که واژه “پیرزن” مانند واژه “پیرمرد” بار تحقیر آمیز ندارد و نشان از تجربه است، شاید راحت تر با این واژه کنار می آمدند. متاسفانه واژه پیر زن در فرهنگ ما بار مثبتی ندارد و همین موضوع سبب شده که بسیاری از زنان ما از پیر شدن بهراسند. تبعیض جنسیتی در ارتباط با واژه های پیر زن و پیر مرد هم خود را نشان می دهد. به طوری که گفتن واژه پیرمرد به اندازه واژه پیرزن بار معنایی منفی ندارد و حاکی از ضعف نیست.
سیستم های آموزشی،نقش پر رنگی در نشان دادن جایگاه واقعی زنان در جامعه و تغییر نگرش افراد نسبت به کلیشه های جنسیتی دارند که متاسفانه این نقش را به درستی ایفا نکرده اند. هر زن اگر به این موضوع بیندیشد که تمامی شعرهای عاشقانه جهان به نام او سروده شده، به ارزش و جایگاه خود پی خواهد برد و به این نتیجه خواهد رسید که او ذاتا موجود ارزشمندی است و در هر سنی زیبایی های خاص خود را دارد.
پیری؛سیب رسیده ای آماده افتادن!
تحقیقات انجام شده نشان می دهد مردان حتی تا دوران پیری، حداقل این احساس را در درون خود دارند که چندان از جذابیت های جنسی و جسمانی شان کاسته نمی شود، اما در مورد زنان این موضوع چندان صدق نمی کند. زنان از پیری و از واژه پیرزن می ترسند؛زیرا این واژه تداعی گر این است که آنان دیگر جذابیت جنسی و جسمانی برای مردان ندارند و این نگاه برخواسته از نگرش ابزاری است که به زن می شود. تا سالها قبل هنوز تصور بر این بود که زنان زمانی که یائسه می شوند، دیگر توانمندی جنسی ندارند، اما تحقیقات اخیر نشان می دهد که این باور غلط است و واژه یائسه که برگرفته از زن مایوس به خاطر قطع شدن عادت ماهانه او است، واژه غلطی است که با واقعیت وجودی زن،همخوانی درستی ندارد. اگر بر این واژه ها اصلاحاتی صورت پذیرد و به لحاظ شناختی، آگاهی رسانی های لازم در این زمینه به زنان و مردان شود،طبیعتا تا این اندازه ترس از پیری به سراغ بانوان نخواهد آمد و آنها به این نتیجه خواهند رسید که در هر سنی جذابیت های جنسی، جسمی و روانی خاص خود را دارند و لزومی به این همه مبارزه با پیری از طریق کرم ها و جراحی های مختلف نیست. یک زن در سن پیری می تواند طوری زندگی کند که تبلور زیبایی های درونی برای اطرافیان خود باشد. اگر همه ما ” نگاه” را بیشتر از “چشمها” دوست داشتیم با مشکلی به نام “هراس از پیری” بر نمی خوردیم و پیری را همچون سیب رسیده ای که آماده افتادن از درخت است، نهایت کمال تلقی می کردیم.
هراس از پیری، به دلیل ترس از تنهایی
هراس از پیری به دلیل ترس از بی کسی و تنهایی است که با توجه به سوق پیدا کردن جمعیت جهان به سمت پیری، باید سعی کرد برای برطرف کردن این هراس از بی کسی و تنهایی، مهارت های ارتباطی را به افراد آموزش داد؛ چرا که بخش مهمی از تنهایی آدمیان، به دلیل نداشتن مهارت های لازم در ایجاد ارتباط موثر با دیگران است. در چنین شرایطی است که جهان و آدمیانش، وابستگان و خویشاوندان یک فرد تلقی می شوند و فرد احساس جدا افتادگی و تنهایی نخواهد داشت.
بحران پیری و اریک اریکسون
اریکسون معتقد است زمانی که یک فرد به سن ۷۰ سالگی می رسد، وقتی زندگی گذشته خود را مرور کند و متوجه شود زندگی اش را درست زندگی کرده ، سن پیری نه تنها برای او هراس ایجاد نمی کند، بلکه او در این سن احساس رسیدن به عروج می کند. در واقع از این نظریه اریکسون میتوان به این نتیجه دست یافت که آنان که در جوانیشان برای تحقق زندگی سالم و درست تلاش کرده اند ،کمتر دچار بحران یأس و ناامیدی در دوران سالمندی خواهند شد؛ در مقابل اگر افراد احساس ناتوانی در ارتباط با زندگی خود در سالهای پیش از سالمندی داشته باشند، به جای رسیدن به مرحله عروج به رکودی آزار دهنده همراه با افسردگی دست پید ا خواهند کرد.
توجه به دارایی های معنوی و درونی افراد که اتفاقا در دوران پیری افزایش یافته و قرار دادن این توانایی ها در مقابل ضعف ها و ناتوانی ها و بیماری های جسمانی دوران پیری، سبب می شود که کمتر از پیری بهراسیم؛ چرا که در دوران سالمندی دارایی های روانی افراد و حافظه تاریخی آنان بسیار بیشتر از دوران جوانی است. این داراییها شبکه ارتباطی با تمام کسانی است که به صورت نسبی یا سببی با او ارتباط دارند؛ از قبیل نوه، نبیره و … دنیای یک سالمند از گستردگی بیشتری نسبت به دنیای یک جوان و نوجوان برخوردار است. نگاه خود محورانه ضعیف سبب می شود این گستردگی را نبینیم و به آن توجه نداشته باشیم و آن را سرمایه نپنداریم و در نتیجه از پیری بهراسیم. با وجود این گستردگی اگر فرد مهارت تفکر و روابط سالم را نتواند در خود ایجاد کند، نمی تواند از این گستردگی احساس شادی و نشاط داشته باشد؛چرا که ۴۰ درصد شادی هر انسانی به سلامت او در مبحث شیوه تفکر و مهارت های ارتباطی اش باز میگردد و نه به دارایی ، ثروت و تحصیلات او!می توان با ارتباط درست با محیط پیرامون خود و ایجاد یک ارتباط درست با درون خود، از پیری لذت هایی برد که در جوانی از چنین لذت هایی محروم بوده ایم.