چگونه “خودشکوفا” باشیم؟

چگونه “خودشکوفا” باشیم؟

مفهوم خود شکوفایی در نظریه‌های انسان گرایی و بخصوص نظریه شخصیت مزلو یک مفهوم بنیادی است و می توان گفت نظریه مزلو از مطالعه بر روی افراد خودشکوفا حاصل شده است.

افراد خود شکوفا، به وسیله مجموعه جدیدی از نیازها، که مزلو آن را نیازهای بودن،  انگیزش بودن یا انگیزش والا می نامد، برانگیخته می شوند. این انگیزه های بودن، ارزش هایی همچون حقیقت، صداقت و راست گویی، زیبایی و خوبی و نیکی هستند که به زندگی افراد خودشکوفا معنا می بخشند.

تصویری که مزلو از افراد خودشکوفا ترسیم می نماید، تصویر مثبتی است، افراد خودشکوفا به هیچ وجه به واسطه کمبود و محرومیت برانگیخته نمی شوند بلکه برای رشد و ترقّی و رسیدن به آنچه لایق و زیبنده آن هاست، برانگیخته می شوند. افراد خودشکوفا پیوسته مردم را تحریک می کنند که توانایی هایشان را آزمایش کرده و افق دیدشان را وسعت ببخشند.

 

ویژگی‌های افراد خودشکوفا

 

  1. افراد خودشکوفا پذیرای ناشناخته ها و ابهامات هستند.
    این افراد از اینگونه موضوعات احساس تهدید و ترس نخواهند کرد در عوض آنها را می پذیرند و حتی جذبشان شده و با انها احساس راحتی می کنند. به بیان دیگر افراد خودشکوفا به موضوعات همیشگی نمی چسبند.
    در این خصوص مزلو به نقل از انیشتن بیان می کند :
    زیباترین چیزی که می توانیم تجریه کنیم، ابهامات هستند.
  2. افراد خودشکوفا خود را با تمام نقایصشان می پذیرند.
    آن ها خودشان را آنطور که هستند می بینند نه انطور که ترجیح می دهند باشند. افراد خودشکوفایی که سطوح بالایی از پذیرش خود را دارا می باشند، کمتر حالات دفاعی و اقدام به تظاهر خواهند داشت.
    در نهایت، در این افراد نقایص نه به عنوان کمبود بلکه خصوصیات شخصیتی معمولی دیده خواهند شد. با این وجود و در حالیکه افراد خودشکوفا نقایص غیر قابل تغییر خود را می پذیرند، در مورد کمبودهای قابل جبران و عادات بد خود، شرمسار و متاسف هستند.
  3. افراد خودشکوفا از فرآیند لذت می برند و تنها به هدف نمی اندیشند.
    این افراد به خود امکان لذت بردن از نحوه انجام کارها را می دهند. برای مثال ممکن است در خلال کارهای همیشگی و روزمره شان جایی برای بازی کردن و یا گفتگویی لذت بخش با یک همکار را بگنجانند.
  4. با وجود اینکه افراد خودشکوفا ذاتاً از قید و بند و محدودیت ها خود را رها می سازند، به دنبال ایجاد اختلال و آشفتگی نیستند.
  5. افراد خودشکوفا انگیزه خود را از پیشرفت کردن به دست می آورند نه از ارضای نیازهای شان.
    در حالیکه بیشتر افراد در تلاش برای رفع نیازهای اولیه خود می باشند، افراد خودشکوفا تمرکز خود را بر روی رشد شخصیتی شان می گذارند.
  6. افراد خودشکوفا اهداف مشخصی دارند.
  7. افراد خودشکوفا با موضوعات کوچک آشفته نمی شوند و افرادی مسئله مدار هستند.
    آنها در عوض بر روی تصویر بزرگتری از هر موضوع تمرکز می نمایند. و از سویی دیگر افراد خودشکوفا معمولاً خود را نسبت به آنچه انجام داده اند، تعریف می کنند. در نتیجه، کارهایشان غالبا مستقل از پاداش های بیرونی است که دریافت می کنند.
  8. افراد خودشکوفا متواضع و قدرشناس هستند.
  9. افراد خودشکوفا در برابر فرهنگ های غلط مقاومت می کنند.
    آن ها در برابر فرهنگ های مختلف منفعل نیستند، موضوعات مختلف را می سنجند و در نهایت خودشان تصمیم می گیرند. افراد خودشکوفا آنچه را که خوب می دانند انتخاب کرده و از انجام آنچه که به نظرشان بد است ممانعت می ورزند.
  10. افراد خودشکوفا روابط عمیق محدود و در عین حال احساس همدردی با نوع بشر دارند.

رفتارهایی که منجر به خودشکوفایی می‌شوند

مزلو به رفتارهایی اشاره می‌کند که می‌تواند در رسیدن افراد به خودشکوفایی کمک کننده باشد. از نظر او خودشکوفایی با منفعل بودن بدست نمی‌آید، بلکه مستلزم نظم ، سخت کوشی و جسارت است. برخی از این رفتارها عبارتند از :

  1. تجربه کردن زندگی به شیوه کودکان یعنی مجذوب بودن با همه وجود.
  2. آزمودن شیوه‌های جدید در عوض چسبیدن به راهنمای راحت و امن یعنی جسارت داشتن.
  3. در ارزیابی تجربه‌ها بیشتر به ندای احساس (درون) پاسخ دادن یعنی بطور کامل پیرو اکثریت و سنت نبودن.
  4. صداقت داشتن یعنی پرهیز از تظاهر به نقش بازی کردن.
  5. آمادگی برای تحمل بی‌اعتنایی دیگران در شرایطی که عقاید شخص با عقاید اکثریت هماهنگ نیست.
  6. مسئولیت پذیری یعنی شکس‌ها را به گردن دیگران نیانداختن.
  7. سخت کوشی در اجرای تصمیم‌ها.
  8. شناخت مکانیسم‌های دفاعی خویش و شهامت کنار گذاشتن آنها.

    گردآوری، ترجمه و تنظیم : تیم تخصصی سایک نیوز