اول اکتبر سالگرد شروع درمان مورد مرد موشی توسط زیگموند فروید

اول اکتبر سالگرد شروع درمان مورد مرد موشی توسط زیگموند فروید

 

“مرد موشی” یا Rat Man یکی از ۵ مراجع مهم زیگموند فروید در طول تاریخ است که افکار وسواسی وی منجر به انتشار مقاله “یادداشتی پیرامون یک کیس وسواس عصبی” در سال ۱۹۰۹ توسط فروید شد.

فروید برای وی نام مستعار “مرد موشی” را برگزید و در مقاله خود توضیح داد که چطور افکار وسواسی مداوم، او را به سمت رفتار نامعقول و تکانشی مانند بریدن گلوی خود به وسیله تیغ ریش تراشی می کشاند.

او “وسواس عصبی” مرد موشی را مورد بررسی قرار داد و آن را به وقایع دوران کودکی بیمار نسبت داد که با وجود انکه در سنین پایین آن ها را تجربه کرده بود ، تاثیر با دوامی بر وضعیت فعلی وی گذارده بودند.

در مورد هویت واقعی مرد موشی نظرات بسیاری وجود دارد ، بعضاً وی با نام پاول لورِنز معرفی شده است اما انچه بیش از همه مورد قبول است شخصی با نام ارنست لَنزِر ، وکیل وینی متولد سال ۱۹۷۸ است.

در سال ۱۹۰۷ مرد موشی با علاقه بسیار ، بیشتر آثار فروید را مطالعه نمود و تحت تاثیر مبحث ” وابستگی های نادر کلامی” وی قرار گرفت. وی با تجربه سال ها آشفتگی سرانجام در همان سال به دنبال روانکاوی رفت.

وی از ظهور افکار وسواسی بدون هیچ دلیل مشخص در ذهنش شکایت داشت. این افکار ( که معمولاً در مورد رخدادهای ناگوار برای اطرافیان وی بودند) تا زمانی که رفتاری غیرمعقول انجام نمی داد ، ادامه می یافتند.

فروید، مرد موشی را موردی نسبتاً شدید از “وسواس عصبی” توصیف کرد و درک مشکل وی را بسیار سخت تر از مراجعان هیسترونیک خود نظیر “آنا اُ” می دانست.

در خلال جلسات درمانی که حدوداً ۶ ماه به طول انجامید، مرد موشی وقایع متعددی را که از زمان کودکی تاکنون تجربه کرده بود بازگو نمود در همین راستا فروید به استفاده از تداعی آزاد روی آورد و توانست افکار سرکوب شده بیمار خود را آشکار سازد.

با افزایش بینش در جریان خودآگاهی مرد موشی، فروید امیدوار بود تا علائمی که به واپس رانی وقایع آسیب زا و سرکوب احساسات به ناخودآگاه وی اشاره داشت ، کم کم نمایان شوند.

اصلی ترین فکر وسواسی مرد موشی ، ترس غیر معقولش در مورد مرگ پدرش بود. او احساس می کرد با انجام عملی هرچند عجیب می تواند از وقوع همچین اتفاقی جلوگیری نماید.

موقعیتی که دلیل نگرانی های مرد موشی را آشکار می ساخت و بعدها موجب شد تا فروید چنین نام مستعاری را به او بدهد، اتفاقی بود که در خلال خدمت سربازی اش رخ داد. در آن زمان وی با یک ستوان ارتشی که به داشتن تمایلات سادیستیک و تنبیه بدنی سربازانش معروف بود کار می کرد. در یکی از جلسات درمان ، مرد موشی در مورد یکی از تنبیه های عجیب آن دوران گفت که شامل قرار دادن محفظه های حاوی موش های زنده بر روی بدن افراد در حالت خوابید بود. موش ها در جستجوی راه فرار بدن قربانی را می کندند.

این فکر هرچند برای وی ناخوشآیند بود ، اما بعدها تبدیل به موضوعی برای افکار وسواسی و ترس از اینکه همچین اتفاقی برای پدر و شریک زندگی اش رخ دهد، گشت. به محض ورود این فکر به ذهن وی ، توانایی مقابله با ترس های غیرمنطقی اش را از دست می  داد.

فروید با توجه به خاطرات و تجربیات مرد موشی متوجه تعارضات شدید میان اید و ایگوی وی شد که موجب سرکوب بسیاری از تمایلاتش گشته بود. علاوه بر ان ، داشتن احساس گناه و ترس از پی بردن والدین به افکار و تمایلاتش مواردی بودند که فروید انها را دلایل وسواس کنونی او می دانست.

پس از گذشت ماه ها تحلیل مرد موشی، فروید متوجه شد که مشکلات مراجعش را حل نموده است و می تواند به درمان وی پایان دهد. نتایج مثبت درمان زمان زیادی به طول نیانجامید و علائم مجدداً بازگشتند.

نهایتاً طبق گفته فروید مرد موشی تنها چند سال بعد، در جنگ جهانی اول کشته شد.

ترجمه : تیم تخصصی سایک نیوز
منبع : psychologistworld.com