سایک نیوز به نقل از نیک آرام: صادق بودن با شریک زندگیتان، درست به همان میزان صداقتی که با خود دارید، پایداریِ رابطهی شما را به همراه خواهد داشت. به هر حال از زمانی که به یاد میآورید، به شما گفتهاند که باید همیشه راستش را بگویید. با این وجود، واقعا تا چه میزان به این ارزش پایبند هستید؟ آخرین باری که در این مسیر لغزش داشتید و از بیان احساسات واقعی خود صرفنظر کردید، چه زمانی بود؟ در مورد آن دفعاتی که حقیقت را فاش کردید و به دردسر افتادید، چطور؟
احتمالا وقت آن رسیده است که به دیدگاهِ «صداقت، بهترین سیاست است» از زاویهای دیگر بنگریم. در اینجا میتوانید به نکاتی از مقالهای که اخیرا توسط بانی لی و همکارانش در دانشگاه روچستر منتشر شده است، دسترسی پیدا کنید. آنها در مقالهی خود، آسیبها را در مقابل فواید و اثرات صداقت بر بهزیستیِ شخصی، مورد سنجش قرار دادهاند. این یافتهها برای صمیمیترین روابط شما، پیامدهای روشنی به همراه خواهد داشت.
صداقت و بهزیستیِ شخصی
بهزیستی شخصی به معنای احساس انسجام و پیوستگی در زندگی، تعادل عاطفی و رضایت کلی از زندگی است. همچنین کارادماس میگوید: بهزیستی روانشناختی را میتوان واکنشهای عاطفی و شناختی به ادراک ویژگیها و توانمندیهای شخصی، تعامل کارآمد و تاثیرگذار با جهان، داشتن رابطه مطلوب با جمع و اجتماع و پیشرفت کردن در طول زمان تعریف کرد.
وقتی در مورد «بهزیستی» صحبت میکنیم، صداقت، فواید مشخصی پیدا میکند؛ همانطور که محققان خاطرنشان کردهاند: افراد راستگو، نسبت به افرادی که از صداقت کمتری برخوردار هستند، به آرزوهای درونی قویتر، تمایل بیشتری نشان میدهند؛ از جمله این آرمانها میتوان به پذیرشِ خود، وابستگی و احساسات جمعی اشاره کرد.
محققان تعریف سادهای از صداقت ارائه میدهند: «بیان افکار و احساسات صادقانهی خویش و اطمینان از انتقال موثر این حقایق.»
آنها افراد صادق را بهعنوان کسانی که به وعدههای خود عمل و از تحریف حقایق اجتناب میکنند، تشخیص دادهاند و از همه مهمتر اینکه، چنین افرادی دروغ نمیگویند. اساسِ این تعریف از صداقت، بیانگر این ایده است که راستگویی، یک «کیفیت اجتماعی» است. کیفیت اجتماعی، روشی برای درک جامعه است که با سیاست اجتماعی و عمومی نیز مرتبط است. کیفیت اجتماعی به عناصری مینگرد که باید به تشکیل یک جامعهی خوب یا شایسته منجر شود.
با تمام این اوصاف، میتوان گفت که صداقت در خفا یا بدون در نظر گرفتن شرایط یا فرد مقابل به وجود نمیآید و بر زیربنای بسیاری از روابط تاثیرگذار است.
همانطور که در حال فکر کردن به این موضوع هستید که آیا مجموعه معیارهای فوق را در روابط خود با شریک زندگیتان رعایت میکنید یا خیر، از خود بپرسید که صداقت چگونه میتواند شما را نه تنها به آدمی بهتر مبدل کند، بلکه از شما فردی بسازد که نسبت به خود احساس بهتری دارد.
آیا این که خودتان را در زمرهی افرادی به شمار میآورید که دیگران میتوانند روی او حساب کنند، به شما احساس افتخار میبخشد؟ محققان دانشگاه روچستر نشان میدهند که راستگو بودن، نه تنها به شما وجدان پاکتری عطا میکند، بلکه میتواند مجموعهای از مزایای سلامتی، از جمله کاهش خطر ابتلا به سرطان و حتی کاهش مشکلات تحرک در دوران بزرگسالی را به دنبال داشته باشد. یافتههای مذکور حاکی از آن است که صداقت- در درازمدت- میتواند کیفیت زندگیتان را، فارغ از اینکه چگونه بر روابط شما تاثیر میگذارد، بهبود بخشد.
چرا صداقت بهعنوان یک استراتژی که در راستای ارتقای سلامت عمل میکند، از اهمیت فراوانی برخوردار است؟ تحقیقات قبلی که لی و همکارانش به آن اشاره کردهاند، نشاندهندهی آن است که افراد راستگو، نسبت به دیگران، کمتر درگیر رفتارهای سلامتمحورِ مشکلساز (مانند سوءمصرف مواد) میشوند. از سوی دیگر، شاید افراد راستگو، به خود (یا عزیزانشان) در مورد اینکه واقعا چقدر ورزش میکنند یا اینکه چه میزان از غذاهای کمچرب، کمنمک و با کربوهیدرات ناچیز را مصرف میکنند، دروغ نگویند.
همچنین، از دیدگاه روانشناسی، افراد راستگو ظاهرا نسبت به استرس واکنشی کمتر نشان میدهند. آنها، احتمالا با تکیه بر منابع درونیِ خویش، به توانایی خود در مدیریت چالشهای زندگی نگاه صادقانهای دارند و برای کنار آمدن با این چالشها از روشهای موفقیتآمیزتری استفاده میکنند.
وقتی صادق بودن، به ضررِ «بهزیستی» شما تمام میشود.
حتی در فهرستی که لی و همکارانش در مورد فواید صداقت ارائه کردهاند، چند شرطِ لازم به چشم میخورد. صداقت، ممکن است در همان لحظه احساس خوبی به شما ارائه نکند. شاید یک متخصص سلامت به شما توصیه کرده باشد که میزان مصرف کربوهیدرات خود را در یک دفترچه ثبت کنید. همهچیز در چند روز ابتدایی عالی پیش میرود، ولی درست بعد از شرکت در یک مهمانی و خوردن چند تکه کیک شکلاتی، شما ترجیح میدهید که از ثبت کردن این مورد در دفترچه مصرف روزانه خود چشمپوشی کنید. اما شما، در نهایت، آن کیک شکلاتی خوشمزه را نیز بهطرز دردناکی ثبت میکنید.
لی و همکارانش اذعان میکنند که این رویدادهای جزئی در راستای آسیب رساندن به حقیقت، نباید در طول زمان اهمیت چندانی داشته باشند. شما همچنان میتوانید به جای لذت فردی، معنا و راستکرداری را بهعنوان یک فضیلت اخلاقی بهبود بخشید.
موقعیتهایی که در آن جنبهی اجتماعی صداقت در بوتهی آزمایش قرار میگیرد، مجموعهای از موضوعات بسیار متفاوت را نشان میدهند. رُک و راست بودن، میتواند مسیر پُرپیچوخمی را در راستای جلب علاقهی افراد به شما رقم بزند و شما را به عضوی ارزشمندتر در محل کار یا موسسات دیگر تبدیل کند. بدیهی است که شریک زندگی شما، در زمرهی افرادی قرار میگیرد که ترجیح او دروغ نگفتنِ شماست؛ اما همین افراد- از جمله شریک زندگیتان- ممکن است در صورتی که این صداقت منجر به منفینگری آنها نسبت به شما شود، علاقهای به شنیدن حقیقت نداشته باشند.
حالا به بُعدِ منفی صداقت در مسیر «بهزیستی» میپردازیم. به گفته لی و همکارانش، در حالی که به اشتراکگذاری صادقانهی اطلاعات ممکن است در برخی اوقات صمیمیت بیشتر را در پی داشته باشد، اما افشای اطلاعات واقعی نیز میتواند دشوار، استرسزا و همراه با برانگیخته شدن احساسات منفی باشد.
این امکان وجود دارد، عضو جدیدی که به فامیل شما اضافه شده است (به عنوان مثال: پسرخالهی پارتنرتان)، پرسشهای مداخلهجویانهای در رابطه با شما و تصمیماتتان مطرح کند؛ سوالاتی آزاردهنده که ممکن است طاقتتان را طاق کند و حضور همزمان با او در یک اتاق را برای شما دشوار سازد.
حتی اجتناب از این فرد، برای شما امر دشواری است؛ زیرا هر دو در یک چت گروهی حاضر هستید که حاوی سوالات نسبتا نامناسب اعضای گروه است. آیا به این شخص توضیح میدهید که چه احساسی دارید یا آن چت گروهی را ترک میکنید؟
همزمان با سنجیدن جوانب مثبت و منفیِ ابراز احساساتِ صادقانه، به طور دقیقی میتوانید دریابید که بافتارِ اجتماعی صداقت با کدام ساز و کار، به ایجاد برخی از ابهامات منجر خواهد شد. حتی زمانی که شریک زندگی شما متوجه میشود که شما از پسرخالهی مورد علاقهاش فاصله گرفتهاید، این بیشک میتواند به ایجاد احساسات آسیبدیده منتج شود.
یکی دیگر از نکات منفی صداقت این است که تصمیم بگیرید در مورد دیگران چیزی را فاش کنید و در مورد خودتان چیزی را برملا نسازید. هنگامی که شریک زندگی شما متوجه میشود که کیفِ گرانقیمتی را که برای او تهیه کردهاید، به رُخش میکشید ممکن است باعث شود که از خرج کردن بیشتر در خریدهای بعدی در امان بمانید. با این وجود، آیا چنین اقداماتی نوعی فریبکاری از جانب شریک زندگیتان و در نتیجه تهدیدی برای رابطهی شما محسوب میشود؟
عذر و بهانه، فرصتهای فراوانی را در راستای سنجش صداقتتان و در مواجهه با مخمصههای احتمالی ارائه میدهد. شما میتوانید یک سناریوی دروغین بسازید و به بهانهی یک قرار خیالی، از شر پیشنهاد همسر کنجکاوِ خود مبنی بر ناهار خوردن در کنار یکدیگر خلاص شوید. همچنین در محل کار نیز میتوانید با بهانههای مختلف از انجام وظایف اضافی که چندان موردعلاقهی شما نیستند، اجتناب کنید؛ بهخصوص اگر آن وظایف، برای ارزیابی شغلی شما ضرورتی نداشته باشند. با این حال، با انجام این کار، فارغ از هزینههای اجتماعی احتمالی (مانند رسوا شدن دروغتان)، آن احساس رضایتِ احتمالی را که به عنوان یک فرد قابلاعتماد نسبت به خود داشتهاید، نابود میکنید.
همچنین، صداقت میتواند از جنبهای دیگر نیز به شما آسیب برساند، درست مانند زمانی که تمایل دارید حقیقت را بگویید، اما به ناگاه چیزی را فاش میکنید که ممکن است به واسطهی آن، شخص دیگری را به طور ناخواسته در معرض خطر قرار دهید. لی و همکارانش به چند نمونه از مشکلاتی که افشاگران میتوانند با آنها مواجه شوند، اشاره کردهاند؛ مانند واکنش شدید افرادی که دربارهی آنها افشاسازی میشود و حتی شاید کارفرمایان آینده که ممکن است بابت قابلاعتماد نبودن اسرار شرکت، نگران شوند.
اگر رازی را که دیگری با شما در میان گذاشته است، برملا کنید- اگرچه به خودیِ خود افشاگری نمیکنید- اما ممکن است باعث ایجاد «تنش میانفردی» شوید. این ممکن است کاملا به صورت سهوی رخ دهد؛ درست مثل این است که به پارتنرِ فرد دیگری بگوییم که طرف مقابلش در حال برنامهریزی برای یک سفر غیرمنتظره- به مناسبت سالگرد دوستیشان- است. همچنین ممکن است بابت افشاگری دوستتان در مورد پارتنرِ بدرفتارش، احساس تنش کنید؛ تنش از این بابت که ممکن است تصور کنید که دوستتان در خطر قرار دارد.
نظر نهایی: صادق بودن یا نبودن؟
با در نظر گرفتن همهی جوانب، لی و همکارانش معتقد هستند که بهتر است در طول زندگی خود راستگو باشید و صادق بودن، از فریبکار بودن بهتر است. آنها معتقدند که هنگام مواجهه با مخمصههای احتمالی، به جای دروغ گفتن میتوان راهکارهای ارتباطیِ مناسب را به کار گرفت و از آنها در مسیر حل مشکل بهره برد.
اما چیزی که اهمیت دارد این است که هر زمانی که احساس میکنید باید حقیقت را بگویید، کافیست هر آنچه را که احساس میکنید بیان کنید- ترجیحا با حساسیت و خیرخواهی- به زبان بیاورید.
جالب است بدانید که استفاده از عباراتی مانندِ «اگر بخواهم صادقانه بگویم…» در ابتدای جمله، ممکن است مقدمهای مطلوب در راستای آشکارسازی حقیقت نباشد. علت احتمالی آن است که به علت کثرتِ استفاده از این نوع جملات، شنونده ناخودآگاه احساس میکند که قرار است چیز ناخوشایندی را از زبان شما بشنود.
با پرهیز از این عبارات کلیشهای، سعی کنید اثرات مخرب ناشی از شوکِ وارده را با بیانِ «من» کاهش دهید. شما میتوانید به همسر کنجکاو خود بگویید هنگامی که این همه سوال شخصی را از شما میپرسد، باعث ناراحتی شما میشود. این کار را زمانی انجام دهید که مدتی از آخرین تنش موجود بین شما دو نفر گذشته باشد تا طرف مقابل از این موضوع اطمینان حاصل کند که این مکالمه نه بهعنوان یک حمله، بلکه بهعنوان تلاشی برای ارتقای صمیمت و سازگاری در رابطهی شماست. هنگامی که میخواهید در مقابل شریک زندگیتان در مورد خرید گزافی که انجام دادهاید حقیقت را به زبان بیاورید، حتما این اقرار را با یک قولِ صادقانه همراه سازید و به او اطمینان دهید که در دفعات بعد از اجناس گرانقیمت، چشمپوشی یا پیش از خرید با او مشورت خواهید کرد.
به عنوان جمعبندی، باید اذعان داشت که با رجوع به این ایده که صداقت نیز هزینههای خود را دارد، مطالعهی دانشگاه روچستر پیشنهادات روشنی برای کاهش این هزینهها و به حداکثر رساندنِ مزایا ارائه میدهد. پدیدآورندگان این مطالعه، فراتر از قلمرو روابطِ نزدیک به موضوع مینگرند و با جامعهای بزرگتر- به عنوان یک کُل- روبرو هستند. آنها باور دارند همانطور که دروغ میتواند بهسرعت در میان گروههای اجتماعی اشاعه پیدا کند، اثربخشی و اهمیتِ صداقت نیز میتواند جامعه را در برگیرد.
مطالعهی آنها نشان میدهد که بهره بردن از صداقت به سود شما و در راستای رضایت خاطر شماست، اما آگاه ساختنِ دیگران نسبت به اهمیت و ارزشِ صداقت، ممکن است باعث ایجاد پدیدهای تحت عنوانِ «سرایت صداقت» شود که نتایج آن میتواند برای همهی افراد مفید باشد.