سایک نیوز به نقل از ایسنا شاید تاکنون چیزهای زیادی در مورد برخی مناطق مغز شنیده باشید که ممکن است برخی از آنها اشتباه باشد. در دروس زیستشناسی در مدرسه و تئوریهای بیشماری در حوزه روانشناسی درباره عملکردهای ظاهرا متمایز مناطقی مانند قشر پیشانی و هیپوکامپ گفتهاند که هر کدام از آنها نقش خود را دارند اما براساس یک تحلیل علمی که در مجله “ساینس”(Science) منتشر شد، این تمایزها ممکن است نقش بسیار کمتری نسبت به آنچه قبلا تصور میشد ایفا کنند.
به گزارش ایسنا و به نقل از بیزینس اینسایدر، “استفانی فورکل”(Stephanie Forkel) عصب شناس در موسسه دوندرز دانشگاه رادبود در هلند گفت: تکنیکهای اسکن توسعه یافته در دهههای اخیر نشان دادهاند که آسیبها همیشه با نقشه کلاسیک مغز مطابقت ندارند. من با بیماران سکته مغزی که توانایی استفاده از زبان را از دست میدهند، زیاد کار میکنم. من متوجه شدم که این عدم تطابق وجود دارد. شما میتوانید یک ضایعه داشته باشید و علائم نداشته باشید یا در جای دیگری ضایعه داشته باشید، اما علائم آن را داشته باشید. بنابراین مشاهدات ما با کتابهای درسی مطابقت ندارد.
گروهی از محققان در یک مطالعه مدل جدیدی را توسعه دادند و به بررسی نواحی مغز پرداختند و دریافتند ماده سفید نقش بسیار بیشتری در مغز ایفا میکند. نواحی مختلف مغز کارهایی مختلفی را انجام میدهند که ممکن است تمامی وظایف آنها تاکنون شناسایی نشده باشد. مغز از دو نوع ماده تشکیل شده است: ماده سفید و ماده خاکستری. ماده خاکستری جایی است که تصور میشد تفکر واقعی رخ میدهد و ماده سفید نقش رابط را بازی میکند.
“استفانی فورکل”(Stephanie Forkel) عصب شناس در موسسه دوندرز دانشگاه رادبود در هلند و همکارانش یک مدل توسعه دادند و به بررسی این مناطق پرداختند و پس از بررسیها به نقش بیشتر ماده سفید در برخی موارد پی بردند.
بر اساس تحلیل جدید، ماده خاکستری اطلاعات را پردازش میکند اما این نحوهی عملکرد ماده سفید در مرتبط کردن اطلاعات در مغز است که نحوه تفکر، عمل و احساس ما را مشخص میکند. مثل یک تیم فوتبال به آن فکر کنید. ماده خاکستری مغز مانند گروهی از بازیکنان فوتبال است که هر کدام مهارتها و ضعفهای خاص خود را دارند اما مهم نیست که یک بازیکن چقدر مهارت دارد، چرا که این چگونگی عملکرد مربی است که چگونه تیم را بچیند که برنده بازی شوند.
“میشل تیبو د شوتن”(Michel Thiebaut de Schotten) استاد علوم اعصاب در مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه و یکی دیگر از نویسندگان این تحلیل گفت: اکنون فکر میکنیم که ارتباط بین نواحی مغز است که این کار را انجام میدهد و استدلالهای محکمی در این زمینه داریم.
یکی از نمونههایی از نحوه اتصال ماده سفید به مناطق غیرمنتظره مغز، بررسی آسیب باورنکردنی به مغز یک کارگر راه آهن در ۱۵۰ سال پیش است. در سال ۱۸۴۸، “فینیاس گیج”(Phineas Gage) که در آن زمان ۲۵ سال داشت، در حال جمع کردن مواد منفجره در یک تخته سنگ با میله آهنی بود که باروت منفجر شد و میله مستقیما به جمجمه او پرتاب شد.
گیج به طور معجزه آسایی زنده ماند. اما رفتار او برای همیشه تغییر کرد. گیج که زمانی فردی ملایم و بشاش بود، دمدمی مزاج و تحریکپذیر شد و قادر به حفظ شغل نبود. تحقیقات محققان نشان میدهد که این موضوع به ماده سفید مرتبط میشود.
محققان گفتند: ارتباطاتی که در بین قسمتی از قشر پیشانی و آمیگدال فینیاس گیج قطع شد، در واقع به خوبی این تغییر رفتار را توضیح میداد. او نتوانست مانند گذشته جلوی احساسات خود را بگیرد و این به این دلیل است که کابل بین دو این ناحیه مغز قطع شده است.
میشل تیبو د شوتن گفت: یک استدلال برای حمایت از این ایده، مطالعهای در سال ۲۰۰۹ بود که به بررسی اسکنهای مغزی بیماران روانی پرداخت. او گفت که این مطالعه نشان داد که همان اتصالاتی که در ماده سفید گیج آسیب دیده بود در افراد مبتلا به روانپریشی کمتر مشخص بود. به گفته محققان ماده سفید ممکن است مناطق مختلف مغز را سازماندهی کند.
فورکل و تیبو د شوتن هر دو اذعان دارند که دیدگاه آنها در مورد نحوه عملکرد مغز با همه همکارانشان مشترک نیست.
دانشمندان معتقدند که ماده خاکستری برای مدت طولانی مورد بحث بوده است و تحقیقات زیادی بر روی این ایده استوار است.