این بار کودکان کار نه فارغ از خانواده و پشتیبان بلکه صاحب یک تیم رسانهای قوی، مدیر برنامه و خانوادههایی بوده که نه از داشتن کودک مورد نظر در خسرانند، که به داشتن کودک و به نوعی بهرهای از آن کودک میبالند.
به گزارش سایک نیوز، روزنامه جام جم نوشت: «رذیلت یا فضیلت دانستن درآمدزایی به واسطه بهرهکشی از کودکان یکی از نکات کلیدی درباره «کودکان اینستاگرامی» بوده؛ به نوعی که ایده اصلی برخی از خانوادههای پشتیبان، بر اساس «هوش مالی» یا «سرمایهگذاری برای آتیه کودک» تقسیمبندی شده است. شاید شما این جمله «کودک ما باهوش است» و «این موضوع برای آینده خود اوست» را بهکرات شنیده باشید. حاصل تفکر لحظهای و درماندگی در «آن امروزی جامعه» بدون در نظر گرفتن هویت جمعی افراد و فواید هر فرد برای ساخت محیط خود دو عامل پنهانشده در تفکر خانوادهای پشتیبان است. ورود کودک به مادون انجمادی از «توجه» و «ثروت» و درغلتیدن میان آگهیهای متوالی و سرشار از بهره مالی، دنیایی کدر و ناامیدکننده را رقم خواهد زد. فضایی که کودک رهاشده، بدون شکوفاشدن استعداد و تنها برای خدمت به یک «بستگان و وابستگان» امری را سپری و در زمانی که کودک به مقطع نوجوانی ورود کرده، دیگر اثری از آن «معصومیت درآمدزا» نیست.
شاید نخستین تصویری که از هنجار اجتماعی «کودکان کار» در ذهن مخاطبان مخابره میشود، کودکان خیابانی است که با تصویری گویا از برخی کاستیها، دلخوش به فروش فال حافظ، شاخهای گل یا نهایتا اگر قد آنها یاری کند، تمیزکردن شیشه خودروی شماست اما امروز و در جهان پیرامون ما که پدیدهها هر روز رنگی به خود گرفته و تغییرات با سرعتی مشابه سرعت نور در حال گذر است، تغییر ماهیت کودکان کار و حضور طبقهای از خردسالان در فضای مجازی را باید پذیرفت؛ کودکان کار خیابانی به رنگی دیگر و در ساحت «کودکان اینستاگرامی» خود را نشان دادهاند. این بار کودکان کار نه فارغ از خانواده و پشتیبان بلکه صاحب یک تیم رسانهای قوی، مدیر برنامه و خانوادههایی بوده که نه از داشتن کودک مورد نظر در خسرانند، که به داشتن کودک و به نوعی بهرهای از آن کودک میبالند.
بلعیدن فستفودها، ورود کودکان به صنعت عرضه پوشاک، لوازم آرایشی یا ایجاد تفنن از جنس خندههای کودکانه، دابسمش یا تقلید از این و آن و در نمونه بدیعتر، تبدیلکردن کودک به یک ورزشکار فوق حرفهای برای عرضه بهتر به چندین و چند باشگاه خیالی و در نهایت دیپورت از بندر لیورپول به تهران(!). در ظاهر کودکان به واسطه نظارت یا حضور والدینشان از مزایایی مانند شهرت و درآمدزایی در شبکههای اجتماعی بهرهمند میشوند؛ یا آنکه فعالیت لذتبخش و جذابی را انجام میدهند اما حضور زودهنگام، اجباری و انجام یکسری فعالیت در فضایی که همه امور در آن برای سالها ثبت خواهد شد و باقی خواهد ماند آسیبهایی را در پی خواهد داشت که زیر ظاهر جذاب تصاویر ایدهآل و رویایی پنهان شدهاست و سلامت روان او را در حساسترین سالهای زندگی او نشانه گرفته است؛ سالهایی که شکلگیری زیربنای سلامت و شخصیت کودک در حال انجام است.
قانون و بهرهکشی از کودکان در فضای مجازی
در نگاه اول، خانوادههای صاحب کودکان مجازی، با دیکتهسازی احساس مالکیت خود بر این فرزندان، مدخل ورود هرگونه نهاد، گروه یا افراد معترض به سوءاستفادههای مطرح شده را بستهاند. البته بر اساس ماده ۲۲ قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان، «هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب شود به آنها صدمه جسمی، روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم و روان آنها را به مخاطره بیندازد، ممنوع بوده و قانونگذار برای این موضوع جرمانگاری کرده است.» تلقی قانونگذار از ایجاد صدمات جسمی و روانی بدون هیچ تفسیری کاملا مشخص است؛ به طور مثال کودکانی که مدل میشوند، ساعتها گریم و برایشان صحنهسازی و صحنهآرایی انجام میشود تا در نهایت یک فیلم تبلیغی یک دقیقهای تولید شود، لذا کارگردان برای تهیه این کلیپ، بارها فیلمبرداری را متوقف میکند تا صحنه دلخواهش به دست آید.
اما امروز موضوع کودکان کار و مقابله با سوءاستفاده از کودکان و نوجوانان به عنوان یک دغدغه همگانی طی چند سال اخیر از سوی قوای سهگانه مورد توجه قرار گرفته است. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا کرد که تصاویری از سوءاستفاده از کودکان در بحث کار اجباری در فضای مجازی منتشر شد که بسیاری از آنها صرفا در جهت سوءاستفاده از احساسات مردم و تحریک حس ترحم مردم نسبت به این قربانیان و با هدف کسب درآمد از مردم صورت میگرفت.
در نهایت، خانواده این فرزندان باید به این آگاهی برسند که اساسا هر اقدامی از سوی سرپرستان یا والدین کودک یا هر شخص دیگری که با هدف کسب درآمد از اقدامات کودک صورت گیرد، مشمول مجازات بوده و قابل پیگرد است. این موضوع، طی روزهای اخیر به یکی از مهمترین مباحث اجتماعی درباره حقوق کودکان و کارکردهای فضای مجازی تبدیل شده است؛ موضوعی که اصولا میتوان به یک جرم مشهود بدل شود.
خانوادهها، متهم یا حامی؟!
این والدین هر چند ممکن است با قراردادن جملات و عبارات فلسفی، اخلاقی، ادبی و حتی گاهی روانشناختی در ذیل پستهایشان به ظاهر وانمود کنند نسبت به دیدگاه دیگران بیتوجه هستند و همه را به پیگیری اهداف شخصی ترغیب کنند اما در عمل، خودشان به عنوان یک الگو یا مشوق برای فرزندانشان، به آنها آموزش میدهند زمانی خوب هستی که بیش از دیگران مورد توجه هستی، چون در عمل و طی زندگی روزمره، زمانی بیش از سایر مواقع به کودکشان توجه میکنند که کودک کارهایی را انجام بدهد که در رسانهها یا شبکههای اجتماعی بیشتر لایک بگیرد. متاسفانه این الگو و شیوه اعتماد به نفس و عزت نفس کودک را به هم میزند و تعاملها و فعالیتهایش را وابسته به در نظر گرفتن دیدگاه دیگران جهتدهی کند، نه به سمت آنچه خوب و درست است. ثروت مستهلکشده توسط خانوادهها و نوجوان بدون انگیزه در بنبست فضای مجازی مانده بیآنکه استعدادی از او کشف شود، نه برای کشور، محیط، خانواده یا هرچیز دیگر، بلکه برای خود او هم مفید نخواهدبود.
جرمی که باید عمومی تلقی شود
یکی از مسائلی که اساسا دست ضابطان قضایی را در قبال کودکآزاری حاصل از بهرهکشی بسته است، مشهود نبودن مساله وقوع جرم است. توجهاتی که امروز توسط پلیس اطفال صورت گرفته و تحقیقاتی که در معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه به ثبت رسیده است نیز بر این موضوع تأکید دارد. به نوعی علاوه بر اقتدار لازم برای ورود به موضوع بهرهکشی از کودکان در فضای مجازی، مساله جرمانگاری قطعی این نوع آزار کودکان باید در میان نمایندگان، قانون قطعی تلقی شود. شاید در گذشته موضوع کودکآزاری تنها در محدوده مسائل مربوط به تشخیص مستقیم پزشکی قانونی بود اما ورود جامعه روانشناسان و روانپزشکان در حوزه آسیبهای روانی و اخلاقی به کودک، باید به اولویت اصلی خود بازگردد. به نوعی این الزام احساس شده که تمام جرایم موضوع قانون حمایت از حقوق کودکان، جنبه عمومی گرفته و در نهایت بدون شکایت شاکی خصوصی، قابل تعقیب قرار گیرد و در صورت گذشت شاکی خصوصی، تعقیب متوقف نشود. خوشبختانه با سپریشدن مراحل پایانی تشکیل پلیس اطفال و نوجوانان به نظر میرسد، فعالان فضای مجازی فرصت خوبی برای گزارش این موارد به سازمان بهزیستی دارند تا علاوه بر رعایت قانون، از سوء استفاده سرپرستان این اشخاص جلوگیری شود.»