آسیب های تلاش والدین برای تربیت کودک نخبه
امروزه بسیاری از والدین تمام تلاش خود را می کنند تا کودک شان نخبه و به اصطلاح موفق شود. کتاب های آموزشی، سی دی های پرورش ضریب هوشی نوزاد، اسباب بازی های پرورشی و… جزو پرفروش ترین کالاهای کودکان هستند. غافل از این که وظیفه والدین تربیت کودک نخبه نیست بلکه تربیت کودک شاد و راضی است. کودکی که توان حل مشکلات روزمره را داشته باشد، توان ارتباط موثر با همسالان را داشته باشد، از همان چیزی که دارد لذت ببرد و به دیگران حسادت نکند، موفق ترین کودک است.
انزوای شدید
اولین عارضه کودک نخبه، قطع ارتباط او با همسالان است. به طور مثال، همین مهمان برنامه «حالا خورشید» که فقط ۱۰ سال سن داشت، می گفت که به مدرسه نمی رود چون دانشش در سطح استاد دانشگاه است. قاعدتا یک کودک ۱۰ ساله نمی تواند دوست یک فرد بزرگ سال باشد، بدون مدرسه رفتن هم دوست همسن نخواهد داشت پس دچار انزوای شدید می شود.
سرخوردگی
دومین عارضه این است که پیشرفت علمی یا شغلی در هر سنی چالش ها و مشکلات ریز و درشتی را به همراه خواهد داشت. حال آیا یک کودک توان روحی روانی مقابله با این چالش ها را دارد؟ هنگامی که به عنوان متخصص نظری را ابراز می کنیم اما دیگران نمی پذیرند، حس سرخوردگی ایجاد می شود. آیا یک کودک ۱۰ ساله توان مدیریت این احساسات را دارد؟ پاسخ، روشن به نظر می رسد و آسیب آن چیزی جز سرخوردگی نخواهد بود.
خارج شدن از مدار رشد طبیعی
چالش بعدی پدیده کودک نخبه، از بین رفتن رشد طبیعی کودک است. رشد سریع در یک حیطه، باعث توقف رشد در موارد دیگر می شود. کودکی که تمام وقت و انرژی خود را برای درس خواندن می گذارد، قاعدتا بازی و بسیاری از برنامه های اوقات فراغتش را از برنامه خود حذف می کند. در نتیجه مواردی مانند کارگروهی، حل تعارض هنگام بازی و… را یاد نخواهد گرفت. بازی، تلف کردن وقت کودک نیست، یک تمرین بی خطر برای تحمل و حل مشکلات زندگی در بزرگ سالی است.
احساس تعلق نداشتن به هیچ گروه سنی
بعضی از کودکان نخبه، در بزرگ سالی دچار بیماری های شدید روحی روانی می شوند زیرا به هیچ جا احساس تعلق ندارند. از یک سو در جمع همسن های خود پذیرفته نمی شوند چون مهارت ها و اطلاعات لازم را ندارند و احتمالا حتی یک فوتبال ساده را نیز بلد نیستند، از سوی دیگر، چون کودک هستند در جمع بزرگ سالان هم پذیرفته نمی شوند. ممکن است برای یک ساعت، برخورد محبت آمیز دریافت کنند اما سریع فراموش می شوند. قاعدتا در یک دانشگاه یا یک کمپانی عظیم صنعتی که بزرگ ترین افراد در آن جا حضور دارند، به صحبت های یک کودک توجهی نخواهد شد.
ناامیدی زودرس
حتی در صورت گذر از تمام این مشکلات، معمولا افراد نخبه یا کسانی که باور کرده اند نخبه هستند (دانش آموختگان دانشگاه های بنام، مدارس تیزهوشان و…) توان کار گروهی را ندارند، بازخورد دیگران را نمی پذیرند و در نتیجه از رشد باز خواهند ماند. گروهی که تمام افراد آن متوسط هستند، کارایی بیشتری از گروهی که همه خود را نخبه می دانند و دیگران را قبول ندارند، خواهند داشت. از سوی دیگر، افراد نخبه انتظار دارند که از پس همه مشکلات برآیند. بنابراین پس از برخورد با اولین مشکل حل نشدنی (به طور مثال در حیطه روابط شخصی) یا ناامید می شوند و خود را ناتوان احساس می کنند یا دست از تلاش بر می دارند که اگر من نتوانم حل کنم، پس دیگر هیچ فردی نمی تواند در حالی که هر شخصی در یک حیطه، توانایی دارد.
مهم ترین وظیفه تربیتی والدین
مهم ترین وظیفه والدین، پرورش کودک شاد و خوشحال است که بتواند از زندگی لذت ببرد نه کودک نخبه ای که همواره خود را با دیگران مقایسه کند، حسرت بخورد، حسادت کند و هیچ وقت از هیچ چیز راضی نشود. والدین گرامی نباید فراموش کنند که کودک باید خود را بپذیرد، نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد و یاد بگیرد برای بهبود شخصیت خود تلاش کند.
منبع : سلامت نیوز