سیم‌کشی‌های مغز ، چگونه تعامل‌های اجتماعی را پیش می‌برند؟

سیم‌کشی‌های مغز ، چگونه تعامل‌های اجتماعی را پیش می‌برند؟

انسان‌ها و بسیاری از جانوران دیگر، طیفی از رفتارهای اجتماعی، از همکاری تا خشم را بروز می‌دهند. اما به همان اندازه که این رفتارها ممکن است غریزی باشند، اطلاعات اندکی از مناطق کنترل‌کننده‌ی آن‌ها در دست داریم.

اما امروز، ابزارهای جدیدی وجود دارد که مغز انسان را زمانی که درگیر تعامل‌های اجتماعی‌ست، کاوش می‌کند و سرنخ‌هایی از ساز و کار مغز برای کنترل یک رفتار مشخص، به ما می‌دهد.

حال با استفاده از این ابزارها –که در آن‌ها از الکترودهای کار گذاشته‌شده در مغز جانوران استفاده شده است- مشخص شده است که مغزها به تنهایی کار نمی‌کنند. ۴ مطالعه‌ی مستقل، که چند روز پیش (۱۳ نوامبر) در جلسه‌ی سالانه‌ی Society for Neuroscience ارائه شد، یافته‌های جالبی را مورد توجه قرار داده است.

دکتر رابرت گرین، پروفسور علوم اعصاب و روان‌پزشکی در یک کنفرانس خبری گفت: «ما مطالعه‌ی یک جنبه‌ی قابل توجه از مغز را شروع کرده‌ایم… این که مغزها برای تعامل‌های اجتمای سیم‌کشی شده‌اند.»

«با این که قبلاً سرنخ‌هایی به دست آمده بود که یک معماری اساسی در مغز برای هدایت رفتارهای اجتماعی وجود دارد، اما دانشمندان به تازگی این معماری را در جانوران زنده مشاهده کرده‌اند. این یافته‌ها می‌تواند به درمان رفتارهای ضد اجتماعی بیانجامد.»

گرین هم‌چنین بر این نکته تأکید کرد که در این مطالعه‌ها، بر خلاف مطالعه‌های سنتی، روی چند مغز که در همان زمان در تعامل هستند مطالعه شده است، نه یک مغز تنها و جدا.

خشونت اجتماعی (تجاوز اجتماعی)

یک گروه پژوهشی در دانشگاه کلمبیا، روی پدیده‌ی خشونت اجتماعی مطالعه کرده‌اند. خشونت اجتماعی یعنی خشونت جانور نسبت به عضوی از گونه‌ی خودش، نه یک شکار از گونه‌ی دیگر. پژوهش‌گران متوجه شدند که هیپوکمپ، مرکز حافظه‌ی مغز انسان، این شکل از خشونت را در موش‌ها هدایت می‌کند. در واقع، یک موش، موش دیگری را به عنوان دوست شناسایی نمی‌کند، و به او حمله می‌کند.

فلیکس لروی، پژوهش‌گر علوم اعصاب دانشگاه کلمبیا، که این مطالعه را رهبری کرده است می‌گوید: «لحظه‌ای که خشونت اجتماعی شروع شد، همان لحظه‌ای بود که پیام‌های عصبی از هیپوکمپ ارسال شد! الآن ما به دنبال این هستیم که نقطه‌ی شروع این پیام‌ها را در این ناحیه از مغز دقیقاً پیدا کنیم، تا مطمئن شویم که این شلیک عصبی، همان چیزی‌ست که خشونت اجتماعی را به وجود می‌آورد.

گروه لروی هم‌چنین یافته‌اند که با تحریک ناحیه‌ای به نام CA2 در هیپوکمپ، خشونت اجتماعی مهار می‌شود. بر همین اساس، CA2 می‌تواند یک هدف درمانی برای درمان خشونت غیرطبیعی در بیماری‌های عصب‌روان‌پزشکی باشد. با این حال، مطالعه‌های بیش‌تری برای تأیید این یافته در انسان‌ها نیاز است.

تفکر راهبردی

در مطالعه‌ی دیگری، دانشمندان دانشگاه پنسیلوانیا متوجه شده‌اند که شاید، اساسِ هم‌کاری در بین پریمات‌ها، تفکر راهبری باشد، نه هم‌دلی. این پژوهش‌گران آزمایشی را طراحی کردند که در آن میمون‌های رزوس یاد می‌گرفتند که یک نسخه‌ی کامپیوتری از بازی Chicken را بازی کنند.

وقتی که دو میمون در یک بازی مقابل هم قرار داشتند، هر دوشان از راهبردهایی استفاده می‌کردند که باهم تصادف نکنند و هر دو، باهم، بیش‌ترین امتیاز را به دست آورند. اما با این حال، وقتی فقط یک میمون در مقابل رایانه بازی می‌کرد و میمون دیگر تماشاچی بود، میمونِ بازی‌کن، در این حالت، هیچ تلاشی برای این که رقیبش (رایانه) هم بیش‌ترین امتیاز را به دست آورد، نمی‌کرد، و از راهبردهای متفاوتی برای خودش استفاده می‌کرد.

وِی سانگ اُنگ، پژوهش‌گر پسادکترای علوم اعصاب در دانشگاه پنسیلوانیا، که رهبری این مطالعه را برعهده داشته است می‌گوید: «ما متوجه شدیم که زمانی که میمون‌ها باهم هم‌کاری می‌کنند، نورون‌های آن ناحیه از مغز که عملکردشان در تفکر راهبردی قبلاً ثابت شده بود، فعالیت دارند، نه نورون‌هایی که در هم‌دلی نقش دارند.»

هم‌گام‌سازی

چه چیزی می‌تواند از مغزهایی که باهم هماهنگ هستند، اجتماعی‌تر باشد؟ فعالیت مغزی مشابه در جانوران (مثلاً انسان)، برای تعامل کردن آن‌ها در اجتماع لازم است.

گروه میگوئل نیکوللیس، پروفسور علوم اعصاب دانشگاه دوک، آزمایشی را طراحی کردند که در آن یک میمون برای رسیدن به پاداشِ میوه، رانندگی می‌کرد و میمون دیگر تماشا می‌کرد. هر بار که میمونِ راننده میوه را دریافت می‌کرد، میمونِ تماشاچی هم یکی دریافت می‌کرد. به این شکل، این دو میمون باهم پیوند پیدا کرده بودند.

نیکوللیس می‌گوید: «چیزی که ما را شگفت‌زده کرد، این یافته بود که وقتی این دو جانور باهم تعامل می‌کردند، مغزشان به شدت هم‌گام شده بود. در واقع، در بعضی موردها، حتی تا ۶۰ درصد نورون‌های قشر حرکتی دو میمون، دقیقاً در یک لحظه فعال می‌شدند.»

هم‌گامی مغزهای این دو میمون، وقتی که میمون راننده به میوه نزدیک‌تر می‌شد، افزایش پیدا می‌کرد. در آزمایش دیگری هم، که میمون تماشاچی می‌توانست وسیله‌ی نقلیه را از دور کنترل کند، هم‌گامی مغزشان بیش‌تر می‌شد. این یافته‌ها نشان می‌دهد که بهترین کارایی در فعالیت‌های گروهی مثل جمع‌آوری غذا، به هم‌گامی فعالیت مغز همه‌ی طرف‌های درگیر، وابسته است؛ به عبارت دیگر، مغزِ همه باید با یک طول موجِ مشابه کار کند!

علاوه بر این، نیکوللیس می‌گوید که بعضی از اختلال‌های عصبی ضداجتماعی مثل اوتیسم، ممکن است در نتیجه‌ی ناتوانی در هم‌گام شدن مغز بیمار با بقیه باشد. او امیدوار است بتواند این آزمایش را روی انسان‌ها هم انجام دهد.

مغز اجتماعی

اگر مطالعه‌هایی که در کنفرانس خبری ارائه شد را کنار هم بگذاریم، به عقیده‌ی نکوللیس «فصل جدیدی در علوم اعصاب شروع می‌شود، چون این مطالعه‌ها نشان می‌دهد که ما دیگر می‌توانیم چند مغز را هم‌زمان باهم بررسی کنیم.»

دیگر نباید مغزها را به تنهایی مطالعه کنیم. ایده‌ی مغز اجتماعی، نگاه کنونی دانشمندان به مغز به صورت منزوی و تکی را نقد می‌کند؛ زیرا که مغز عضوی جدا افتاده در گیتی نیست و اعمال و رفتار هر جاندار، دیگران را نیز تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

نیکوللیس می‌گوید: «در حالی که علوم اعصاب در حال حاضر بر مطالعه‌ی نورون‌ها و شبکه‌های عصبی تمرکز کرده است، واقعیت این است که رفتار، از شبکه‌ای از چند مغز مختلف برمی‌آید.»

منبع : کانال آگاهی از مغز