پژوهش جدیدی که توسط یک پروفسور بازاریابی در دانشگاه کانزاس انجام شده نشان داده است که در صورت شکست در انجام کاری، پاسخ احساسی به آن نسبت به پاسخ شناختی در بهبود نتیجه کار مرتبطی که فرد دفعه بعد به عهده میگیرد موثرتر است.
((فهمیدن این موضوع که عملکرد افراد وقتی روی احساسات یا منطق خود تمرکز میکنند چه فرقی با هم دارند میتواند واقعا روی شیوهای که مردم درباره شکست هایشان فکر میکنند تاثیر بگذارد)) نولن نلسون، استادیار بازاریابی و رفتارِ مصرف در دانشکده بازرگانی KU و از نویسندگان مطالعه میگوید ((بعضی وقتها مقالات روی انواع احساسات یا انواع تفکرات تمرکز کردهاند، اما ما روی تفاوت بین احساسات پایه و پاسخ شناختی علاقهمند بودیم.))
ژورنال تصمیم گیریهای رفتاری اخیرا مطالعهای را منتشر کرد که در آن پژوهشگران سه آزمایش را روی دانشجویان مقطع کارشناسی انجام دادند به این صورت که افراد لازم بود وظیفهای را انجام دهند. در یکی از آنها، از دانشجویان خواسته شد در اینترنت انواع مخلوطکن را جستجو و پایینترین قیمتی که توانستهاند پیدا کنند را گزارش دهند تا یک جایزه نقدی برنده شوند. با این حال این کار ساختگی بود و یک رایانه به همه شرکتکنندگان خبر داد که پایین ترین قیمت، $۳٫۷۲ پایین تر از چیزی بود که آنها پیدا کرده بودند. هیچ کس برنده جایزه نقدی ۵۰$ نشد.
از بعضی از شرکت کنندگان خواسته شد با توجه به نتیجه به دست آمده روی احساسات خود و از بقیه خواسته شد روی پاسخ شناختی، مثلا عواملِ توضیح دهنده و توجیهکننده عدم موفقیتشان، تمرکز کنند. در طول انجام کاری مشابه دفعه قبل، شرکتکنندگانی که روی پاسخ احساسیشان به شکست تمرکز کرده بودند، تلاش بیشتری نسبت به کسانی کردند که روی پاسخ شناختی تاکید کردهبودند.
(من واقعا فکر میکنم مردم شگفت زده خواهندشد که بدانند در چند مورد اگر به خودشان اجازه دهند درباره یک شکست احساس بدی بکنند، عملکردشان نسبت به حالتی که درباره آن شکست به صورت منطقی فکر کنند بیشتر بهبود خواهد یافت)) نلسون میگوید ((نوع فکرهایی که مردم تمایل دارند به آنها روی بیاورند – مانند توجیه کردن یک شکست- بعضی وقتها اثری منفی و معکوس دارد.))
او می گوید نتایج تا حد زیادی درست و ساده هستند زیرا نشان میدهند این که به خود اجازه دهید بعد از یک شکست احساس بدی بکنید یا حتی روی احساسات منفی تمرکز کنید، به شما کمک خواهد کرد تا تصمیم گیریهای آینده را بهتر انجام دهید، حداقل اگر کارتان مشابه کار قبلی که در آن شکست خوردید باشد.
(( در این مورد، به نظرم میرسد که یافتههای ما برای خود مصرفکنندگان، کارفرمایان، معلمان یا هر کسی که با مدیریت اشتباه کردن در تصمیم گرفتن سر و کار دارد مفید است)) نلسون میگوید ((کسی مانند یک مدیر یا معلم خواهد توانست کارکنان و دانشآموزان خود را درباره چگونه پاسخ دادن به شکست و اشتباه راهنمایی کند، با این امید که تصمیم بعدی که گرفته میشود بهتر باشد. ))
خبر خوب این است که این یافتهها به آسانی برای کسانی که از تکنیکهای خود-انگیزشی استفاده میکنند قابل استفاده است.
((بعضی وقتها یک تمایل طبیعی بعد از شکست این است که احساسات را سرکوب کنیم و سعی کنیم اشتباهمان را منطقی جلوه دهیم، اما اگر مردم اثرات منفی محتمل این رفتار را بدانند، میتوانند این تمایل طبیعی را نادیده بگیرند و روی احساسات منفی خود تمرکز کنند)) نلسون میگوید ((این میتواند منجر به یادگیریها و تصمیم گیریهایی در آینده شود که مثبتتر باشند ))
منبع : کانال آگاهی از مغز
برگرفته از ساینس دیلی