به گزارش سایک نیوز به نقل از جام جم، آرایش غلیظ، سرگردانی میان صفحات دنیای مجازی، آپلود عکسهای آنچنانی، ولع مصرف کالاهای لوکس و در نهایت درگیر شدن در روزمرگی و رسیدن به بنبست. این خوشبینانهترین سرنوشتی است که میتوان برای طیفی از جوانان و نوجوانانی که در دهکده جهانی گیر افتادهاند و معنای واقعی شاد بودن را نمیدانند، متصور شد. دنیایی که پر میشود از موضوعات مجازی و کاذب که این روزها با نگاهی به چهره شهرهایمان بهوفور آنها را میبینیم.
از طرفی هم هر روزه در رادیو، تلویزیون، روزنامه، اینترنت و… از افزایش آمار افسردگی میشنویم و میخوانیم، اما هیچکس نمیپرسد با این اوضاع چگونه میتوان واقعا شاد بود؟
یک روانشناس، مدارس را یکی از بازیگران مهم در صحنه آموزش شادی به افراد میداند، در صحبتهایش نگاهی ویژه به مساله شاد بودن در دختران جوان دارد و بیان میکند: هنوز بسیاری از قومیتها و شهرها، بعضی از خانوادهها حتی خندیدن را هم برای دختر مناسب نمیدانند و چنین موضوعاتی باعث شده دختران ما به سمت شادیهای کاذب و بیرونی مانند خودآراییهای وحشتناک و حضور در صفحات مجازی بروند و چنین چالشهایی، نگرانی اساسی را درباره شرایط نسل آینده پیشرویمان قرار میدهد.
در وهله اول باید بدانیم دوره نوجوانی، دورهای بسیار مهم و حساس میان دورههای تحولی است؛ چراکه هویت، اهداف، قوه انتخاب، تصمیمگیری و وفاداری فرد در دوره نوجوانی شکل میگیرد. بنابراین هر نوع برنامه ریزی که ما برای بهبود دوره نوجوانی داشته باشیم که به شکلگیری صحیح موارد بالا کمک کنند، باز هم کم است. از طرفی باید تعیین کنیم خانوادهها و آموزش و پرورش چگونه میتوانند در شکلگیری هویت تاثیرگذار باشند و چه مواردی برای شکلگیری آن لازمند. باید توجه کرد جامعه، محیط زندگی، خانواده و گروه دوستان باید دستبهدست هم دهند تا خروجی دوره نوجوانی به صورت مثبت شکل بگیرد.
در عین حال یکی از مواردی که باید در شکلگیری هویت مورد توجه قرار گیرد، ایجاد شادی در فرد و نهادینه کردن آن است. ما به تجربه فهمیدهایم هر چه روحیه نشاط و شادی افراد بالاتر میرود، کاراییشان هم در بخش های مختلف زندگی بیشتر میشود؛ چرا که از نظر فیزیولوژیکی شاد شدن باعث بالا رفتن هورمون آندروفین و دوپامین میشود و به همان نسبت هورمونهای استرس کاهش مییابد. بنابراین وقتی هورمون اضطراب و استرس کاهش یابد، روی سیستم فیزیولوژیک هم تاثیر میگذارد و سیستم ایمنی تقویت میشود، در نتیجه قلب و مغز فرد بهتر کار میکنند و این موضوع سیستم روانی، رفتاری و شناختی افراد را هم تحت تاثیر قرار میدهد. مهمتر از همه وقتی عملکرد مغز بهبود پیدا میکند، به اتخاذ تصمیمگیریهای بهتر منجر شده و فرآیند حل مسأله تقویت میشود.
بنابراین تحت عملکرد صحیح مغز بسیاری از رفتارهایمان هم تعدیل میشود و ارتقا مییابد. میتوان گفت این شاد بودن رضایت از خود، دیگران و دنیا را به دنبال دارد. چنین اتفاقی اصلا چیز کمی نیست و ما نباید آن را دستکم بگیریم.
زیر ساخت اصلی برای شاد بودن این است که بتوانیم با کمک خانوادهها و از طریق آموزش الگوهای رفتاری، شادی را از زمان کودکی در فرد ایجاد کنیم. مدرسه نیز براحتی میتواند مسائلی چون تفکر انتقادی و توانایی حل مسأله را به کودکان آموزش دهد تا احساس رضایت و شادی در آنها بالاتر برود.
اما چطور میتوان این شاد بودن را در فرآیند شکلگیری هویت در فرد ایجاد کرد؟ میدانید آمار افسردگی روزبهروز در حال افزایش است. بر این اساس باید بدانیم شاد بودن نیازمند زیر ساخت است؛ زیرساخت کوچکی که بیشتر بعد هیجانی را در برمیگیرد، این است که بتوانیم محیطهای شادیآوری چون برگزاری جشنها، مسافرت، دورهمی، شعر خواندن و… ایجاد کنیم، اما زیر ساخت اصلی این است که بتوانیم با کمک خانوادهها و از طریق آموزش الگوهای رفتاری، شادی را از زمان کودکی در فرد ایجاد کنیم. مثلا عواملی چون پرخاشگری، اعتیاد و مشکلات اقتصادی میتواند شادی خانواده را تحت تاثیر قرار دهد. در ضمن نقش مادران نیز در این زمینه بسیار مهم است. مثلا مادرانی که جزئی نگر یا وسواسی هستند یا مشکلات رفتاری دارند، میتوانند بر هویت و رفتار کودک تاثیر سوء بگذارند؛ بنابراین خانوادهها باید در این زمینه آموزش ببینند.
از سوی دیگر نظام آموزشی هم باید به کودکان آموزش دهد تا آنها یاد بگیرند چگونه با مشکلاتشان کنار بیایند، تفکر انتقادی داشته باشند و توانایی حل مسأله را کسب کنند. مدرسه براحتی میتواند این مسائل را آموزش دهد؛ چراکه هر چه قوای مقابلهای در کودکان بالاتر برود، طبیعتا استرس و اضطرابهایشان کاهش مییابد و مشکلات را خیلی بزرگ نمیبینند. در نتیجه حس نشاط و رضایت از خود در آنها بالا میرود. البته بخشی از مسائل هم مربوط به فضای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه است که در دست سیاسیون، قوه مجریه و مقننه است که بتوانند فضایی ایجاد کنند تا کل جامعه در آن شادتر زندگی کند.
امروز میل شدید به مصرف گرایی، خودآرایی و نشان دادن ظواهر بیرونی یکی از آسیبهای شاد نبودن و نداشتن رضایت از خود میان جوانان و دختران جامعه ما ست.
از سویی دیگر با این که جامعه ایران، در حال گذار از سوی سنت به مدرنیته است، اما هنوز بسیاری از قومیتها و شهرها انجام برخی تفریحات را برای دختران جوان و نوجوان جایز ندانسته و حتی بعضی از خانوادهها خندیدن را برای دختر مناسب نمیدانند. باید توجه کرد این فرهنگ غلط است. مدارس میتوانند در چنین مسائلی نیز موثر باشند و در جلسههای اولیاء مربیان، آموزشهای لازم را به خانوادهها ارائه کنند تا این فضا رفتهرفته تغییر کند. همچنین ارگانهای هر کدام از شهرها میتوانند برای کمک به خانوادهها دستبهدست هم دهند، چرا که اگر دختران ما شاد باشند و از خود و زندگیشان رضایت داشته باشند، میتوانند نسل بهتری را تحویل جامعه دهند؛ زیرا دختران امروز، مادر و بنیانگذار خانواده میشوند. باید بدانیم اگر ارتباط مادر با فرزندانش معیوب، منفی و پر از خصومت و ناراحتی باشد، طبیعتا شاد بودن در کودک شکل نمیگیرد و این نسل به صورت سینه به سینه معیوب جلو میرود.
یکی از آسیبهای جدی نبود شادی در دخترها، آسیب به نسلهای آینده است، اما آسیب کوتاه مدت این مسأله چیست؟ وقتی نوجوانان شاد نباشند و از خودشان رضایت نداشته باشند، آنها برای ارضای این نیاز خود، جایگزینهای غلطی قرار میدهند. بهعنوان مثال اکنون در جامعه خودمان میبینیم خودآرایی میان دختران بسیار افزایش یافته و آنها به ظاهرشان توجه افراطی دارند، اما شادیای که از این بابت کسب میکنند، بیشتر بیرونی است تا درونی. در حالی که اگر شادی به صورت درونی باشد، این خودآراییهای وحشتناک و اغراقآمیز در پوشش وآرایش به وجود نمیآید.