مدیر گروه روانشناسی کودکان استثانیی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، در مصاحبه ای با سایک نیوز، از لزوم و اهمیت روزافزون فرهنگ سازی در زمینه کودکان استثنایی خبر داد.
دکتر معصومه پورمحمدرضای تجریشی در این باره گفت:
سرتاسر جهان کودکان استثنایی از زندگی طبیعی و معمول برخوردارند، چرا که سیستم آنها سیستم تلفیقی است و کودک داون، کودک اتیستیک در کنار هم و در یک محیط قرار می گیرند. چیزی که در جامعه ما به این صورت پذیرفته شده نیست، حال آنکه بسیاری از مهارت های کودکان با نیازهای ویژه از بودن در ارتباط و مجاورت با کودکان عادی شکل می گیرد، چرا که این کودکان تربیت پذیرند و از حداقل سطح بهره هوشی برای یادگیری مهارت های ارتباطی اولیه برخوردارند. به عنوان مثال دانشگاه علوم بهزیستی قبلاً مرکز نگهداری بهزیستی بوده است و این کودکان در این مکان سکونت داشته اند. هنوز هم تعدادی از آنها اینجا هستند و به نظر بسیار آراسته، مرتب و قادر به قراری ارتباط بین فردی می باشند. چرا که بسیاری از مهارت های ارتباطی از طریق یادگیره مشاهده ای و یادگیری جانشینی اتفاق می افتد، مثل غذا خودن، بند کفش بستن، بازی کردن، دوست داشتن و دوستی کردن.
اشتباه های رایج در فرهنگ درباره کودکان استثنایی
در گذشته گمان می شد که افراد مبتلا به سندروم داون فقط قادر به تحصیل در دوره ابتدایی هستند در حالیکه امروزه بسیاری از مراکز فنی با آموزش به این افراد می تواند حد بیشتری از توانایی را در این کودکان پرورش دهند. در واقع هدف اصلی این مراکز و آموزش ها پروراندن مهارت های اصلی در این کودکان است تا بتوانند همچون افراد عادی زندگی مستقلی را از آنِ خود سازند. به عنوان مثال بیش از ۹۰ درصد کارکنان کارخانه فیروز معلول جسمی حرکتی هستند. اما با دیدن آموزش های لازم به فعالیت شغلی مشغولند و این زندگی آنها را از حالت نباتی در می آورد و به آنها حیاتی دوباره می بخشد.
تفکر سنتی دیوار بلندی که مانع از آگاهی یافتن است.
اما چرا باید جامعه ما با این همه پیشرفت در زمینه های تبلیغاتی هنوز در این مسئله بسیار سنتی و بسته فکر کند؟ چرا نباید از این امکانات تبلیغاتی در جهت فراهم سازی زمینه پیشرفت این عزیزان با نیازهای ویژه استفاده کرد؟ چرا کودکان استثنایی جامعه ما نباید به چشم یک کودک معمولی، عادی بیایند و باید همیشه انگشت نما و منزوی شوند؟ از آن سوی طیف چرا همیشه به جداسازی کودکان تیزهوش و سرآمد می پردازیم؟ و با جدا کردن مدرسه هایشان و تحمیل فشارهای درسی به لطف بهره هوش و قدرت یادگیری شان فرصت آموختن مهارت های ارتباطی را از آنها می گیریم و در واقع دزد کودکی آنها می شویم.
جامعه ما با روح فردگرایی که دارد نمی تواند تعامل و ارتباط سالم را به فرزندان خود یاد بدهد.
صدا و سیما پنجره ای به سوی آگاهی و فرهنگ سازی که بسته مانده
دکتر تجریشی درباره نقش مهم نهادهای تبلیغاتی و رسانه های ارتباطی گفت: مهمترین نهادی که در این زمینه با وجود داشتن بهترین امکان تبلیغاتی و فرهنگ سازی، قصور بسیاری دارد، صدا و سیماست. این دانشکده و گروه علمی آن بارها با صحبت مستقیم و غیر مستقیم درباره لزوم معرفی کودکان استثنایی در شبکه های تلویزیونی و یا قرار گرفتن آنها دربرنامه های مربوط به کودک و نوجوان، درکنار کودکان عادی؛ بارها با رییس شبکه ۲ صحبت های لازم را داشته است، اما متأسفانه هرگز اشاره ای به این لزوم نشده و هیچ اقدامی صورت نگرفته است.
کاپلان می گوید که ما به تعداد افراد روی کره زمین کودک استثنایی داریم، مقاله ها و سخنرانی های مربوط به این موضوع فقط در کنگره ها و همایش ها مطرح و بر لزوم استفاده کاربردی آن در عمل تأکید می شود و به محض تمام شدن کنگره به خاطره ای تبدیل و فراموش می شود. در برنامه های کودکِ تلویزیون ما هرگز یک کودک داون دیده نمی شود. باید برنامه هایی مخصوص این کودکان ساخته شود تا این موضوع در بطن جامعه به تدریج پذیرفته گردد. اگر بخواهیم تا زمان مدرسه و آموزش از طریق مدارس صبر کنیم، دیر است و تأثیر گذاری کافی را هم ندارد. چرا که هنوز با مقاومت جدی برای پذیرش این موضوع در فرهنگ جامعه مواجه هستیم. این باعث تأسف است که هیچ یک از سازمان های وزارت بهداشت آمار دقیقی از تولد بچه های مشکل دار ندارد. هنوز بار منفی کلمات بیماری و اختلال مثل یک برچسب بر پیشانی بچه های با نیازهای ویژه می چسبد و خانواده های آنها از این بابت در فشار و حتا خجالت زده اند.
وی در ادامه اظهار داشت:
در حال حاضر NGO ای برای کودکان سندروم داون داریم که حدود ۱۲۰۰ نفر عضو دارد. این بچه ها به دلیل مشکل هیپوتونی یا شلی عضلانی، از همان سال اول تولد آب درمانی می شوند. این مداخله در طول زمان باعث می شود تا کودکان داون با رشد سنی کنترل عضلانی پیدا کنند و این مداخله بسیار مفید است، اما این منوط به شناسایی این کودکان است. خانواده های این کودکان آنها را مخفی می کنند یا از وجود چنین مراکز و امکانات درمانی بی خبرند، به صرف اینکه بچه شان دچار یک ناتوانی است، او را از امکان توانمندی در بسیاری از حوزه های ممکن محروم می سازند. به علاوه آموزش های لازم برای عموم و متخصصان دیگر حوزه ها هم لازم است. مثلاً برای دندانپزشک کودکان، اینان باید بدانند که کودک داون و یا هایپراکتیو اصلاً نمی نشیند و باید طرز برخورد و کنترل آنها را بدانند. رسانه های عمومی در فرهنگ سازی و آموزش زمینه های لازم وظیفه دارند. بعد از آنها این به عهده خانه های بهداشت است.
یکی از اقدامات دیگری که قرار است در حوزه کودکان مشکل دار صورت بگیرد، در ارتباط با کودکان مبتلا به اتیسم و آماریابی آنهاست. با توجه به آمار بالاتر مبتلایان به این بیماری نسبت به کم بینایی و کم شنوایی (یک نفر از هر ۸۸ نفر در سال ۲۰۱۳)، بررسی علل احتمالی و یا اثر متغیر هایی مثل تغذیه و مواد کنسروی، ضروری است. در سطح تهران برای آموزش و درمان این کودکان مدارسی به نام مدرسه اتیسم تأسیس شده است که اغلب دانش آموزان و خانواده های آنجا رضایت کافی را از این مدارس ندارند چرا که کادر علمی و آموزشی آنها بیشتر کاردرمانگرند تا روانشناس٫ بیشترین میزان پیشرفت و یادگیری کودکان اتیسم از طریق بازی و تقلید است. آنها از سن ۵-۴ سالگی تقلید را شروع می کنند. بنابر این طراحی کاربردی پروتکل های مداخله و درمانی برای این کودکان در عین دسترسی به آمار دقیق میزان شیوع آن باید از اولویت های پژوهشی و درمانی ما باشد.