وقتی اولین روز اکران فیلم به تماشای آن نشستم، بدون آنکه بدانم نویسنده کیست با خود گفتم حتما نویسنده این فیلم یک زن است یا اگر زن نباشد هم به طور حتم دنیای پیچیده زنان را تا حدودی درک کرده است! درست حدس زده بودم، فیلمنامه به قلم معصومه بیات نوشته شده، فیلمنامه ای که از تجربه زیسته هر زنی سخن میگوید و جنون زنانه را هم در عاشقی کردن نیمه اول فیلم و هم شکسته شدنش در نیمه دوم آن به قدری زیبا به تصویر کشیده که کمتر زنی هنگام تماشای آن با مینای داستان همزادپنداری نمی کند.
تصویرسازی چنان دقیقی که نه شباهتی به عاشقانه های سطحی این روزهای سینما دارد و نه مصیبتنامه های افراط گونه آن….
رگ خواب نمایش دنیای زنانه ی مینا است که شکست خورده در پی ترمیم زخمهایش وارد اجتماع میشود؛ مینای مطلقه با تمام نیازهای زنانه اش! نیازهایی که «رگ خواب» هر زنیست، حتی اگر بارها شکست خورده باشد راه دستیابی به اوست.
مینا را به عنوان نماینده ای از زنان مطلقه و جامعه تصویرسازی شده در فیلم را نماینده ای از جامعه ایران در نظر گرفته و به این بهانه به بررسی وضعیت میناهایی می پردازم که این روزها شمار آنها رو به افزایش است.
روز به روز بر شمار زنان مطلقه کشور افزوده می شود. یکی از تغییرات امروزه نسبت به گذشته ی نه چندان دور، نوع نگاه به مسئله طلاق در زنان است. نگاهی که از سیاهی گذشت و هنوز خاکستری نشده به سفیدی درآمد!
آن زمان که بیوه بودن برای زنان نوعی تهدید تلقی میشد انقدر نزدیک است که میتوان آن را به راحتی به یاد آورد. دورانی که اگر زنی از همسرش جدا میشد صرف نظر از علت آن، از طرف خانواده و اجتماع طرد میشد، نگاه مردان به آنها پذیرنده نبود و به شکل یک جنس دسته دوم با آنها برخورد میکردند که ارتباط و ازدواج با آنها مایه خجالت است؛ که البته نگاهی افراطی بود، نگاه سیاهی که سازگاری بیش از حد زنان برای حفظ زندگیشان تحت «هر» شرایطی را ایجاد می کرد و شاید هنوز هم در برخی فرهنگ ها وجود داشته باشد.
اما امروز شاهد آنیم که طلاق برای برخی زنان نه تنها تهدید نیست که به نوعی فرصت تبدیل شدهاست!
اگر از دلایل منطقی طلاق که زیر نظر یک متخصص و به مصلحت او اتفاق میافتد و همان نگاه خاکستری به طلاق است بگذریم، زنان زیادی وجود دارند که طلاق را وسیله آزادی خود تلقی کرده و بعضا به دنبال بهانه برای جدا شدن هستند و مردهایی که برخلاف نگاه افراطی گذشته نه تنها رابطه با زنان مطلقه را بد نمی دانند که چه بسا برایشان در دسترس تر و جذاب تر هم هستند!
داستان فیلم از بعد از جدایی مینا روایت میکند و وارد فضای قبل از آن نمیشود؛ زن جوانی که با اعتماد بنفس آسیب دیده به دنبال شغلیست تا استقلال خود را حفظ کرده و زندگی خود را از نو بسازد.
اگر بخواهیم زنان مطلقه را بعد از جدایی دسته بندی کنیم، بسته به علت جداییشان در دو مسیر مختلف قرار میگیرند، گروه اول همان زنانی هستند که طلاق دریچه ورودشان به دنیای آزادی است، لذا وارد زندگی سرخوشانه و بی بند و بار می شوند و گروه دوم که ممکن است هر دلیلی دیگری داشته باشند از شکست خود احساس رضایت نمی کنند و در پی ساختن زندگی درستی هستند تا زخم پیشین التیام یابد.
رفتارهای پرتلاش مینا برای یافتن شغل و کسب درآمد سالم نشان از آن دارد که میخواهد زندگی جدیدی بسازد و در این راه بر توانایی های خود (هرچند اندک) متکی می شود.
مشکل از جایی شروع می شود که جامعه تفاوتی میان دو گروه قائل نمی شود و همان نگاهی را به مینا«ها» دارد که به گروه اول دارد! و البته مینا هم، چون تمام زنان رگ خوابش حمایت، توجه و عشق از جانب یک مرد است. مردی که در قالب کامرانِ متین، حمایتگر و با شخصیت ظاهر میشود و انقدر ایده آل است که تماشاچی با تمام وجود تحسینش می کند و مینا از زبان تمام تماشاچیان می گوید: «اون بهترین و برازنده ترین مردیه که تا حالا دیدم». غافل از آنکه وارد بازی ناخواسته ای شده که ذهن بیمار کامران برایش تدارک دیده است.
نگاه زنان و جامعه به طلاق پیشتر توضیح داده شد، اما نگاه مردان و کامران های دنیای واقعی چگونه است؟ اگر مردان سالم از نظر شخصیت را کنار بگذاریم، دو گروه دیگر از مردان وجود دارد که هر دو یک نیت دارند و آن سواستفاده از زنان آسیب دیده است: گروه اول علنا سواستفاده می کنند و هیچ ابایی از برخورد خود ندارند و غالبا همان زنانی که به دنبال آزادی، پای از زندگی زناشویی بیرون کشیده اند را هدف خود قرار می دهند و گروه دوم که کامران در آن جای می گیرد مردانی هستند که با ظاهری مثبت و موجه وارد زندگی این زنان می شوند، امید را در آنها زنده می کنند و بعد با ضربه ای مهلک از نقش خود شانه خالی میکنند.
نام فیلم چقدر برازنده چنین موضوعی است. رگ خواب زنانه … نیازهای کوچک و بزرگ عاطفی! که به هر دلیل ممکن است تامین نشود و فقط ابزاری برای ورود به دنیای حساس و شکننده آنها شود: «خوش به حالت که گربه ای و میتونی تنها باشی … مثل من نیاز نداری که کسی ازت تعریف کند…»
در چه شرایطی طلاق گزینه مناسبی است؟
چنانچه عوامل مفسده در زندگی مشترک به اندازه ای زیاد شود که ادامه ی آن زندگی ضررش بیشتر از پایان دادن به آن باشد شاید بتوان طلاق را مطرح کرد که البته این نتیجه گیری چیزی نیست که به سادگی، خود زوج ها بتوانند به آن برسند، بنابراین تشخیص آن باید به کمک بزرگان خانواده، مشاور و سایر افراد آگاه باشد. نمونه ی این شرایط زمانی است که مرد فساد اخلاقی دارد و منبع درآمد او دزدی است در این شرایط واضح است که خانواده آینده ی روشنی ندارد و چه بسا ادامه ی آن به ضرر فرزندان باشد. به هرحال طلاق، (برخلاف ازدواج که تصمیمی فردی است) یک موضوع اجتماعی است و فرد به تنهایی مجاز به تصمیم گیری درمورد آن نیست. هرچند متاسفانه برخلاف این گفتار امروزه شاهدیم که با دلایل ساده و غیر منطقی چه بسیار خانواده ها از هم می پاشند و آنچه برجای می ماند بیماری های خلقی، اضطرابی و اخلاقی است. گویی شرایط مصرف این داروی پر عارضه فراموش شده و بدون نسخه پزشک، با قیمت کم و با سهولت در دسترس عموم قرار می گیرد.
منبع : سپیده دانایی
بیشتر بخوانید