آیندۀ روانشناسی بالینی؛ روانشناسی بالینی به کدام سو می رود؟ جهت‌گیری های عملی و نظری

آیندۀ روانشناسی بالینی؛ روانشناسی بالینی به کدام سو می رود؟ جهت‌گیری های عملی و نظری

روانشناسی بالینی در سال‌های اخیر پیشرفت‌های زیادی داشته است. درمان شناختی-رفتاری، SSRI و درمان‌های دارویی دیگر نقش چشم‌گیری در کاهش مشکلات روانی داشته‌اند؛ با این حال، قادر به سحر و جادو یا برطرف‌کردن کامل علائم روانی نبوده‌اند. البته پیشرفت روانشناسی بالینی از سایر علوم کمتر بوده است. در اینجا به آینده این رشته و سمت و سوی آن می‌پردازیم.

روانشناسی بالینی در مسیر تغییر:

خوشبختانه پیشرفت‌های اخیر در علم نوروساینس، پایه و اساس تغییرات چشم‌گیری در روانشناسی بالینی خواهد بود؛ البته مشاوره، روان‌درمانی و مربی‌گری به عنوان بخشی از روانشناسی بالینی باقی خواهد ماند اما تمرکز اصلی معطوف به امور نورولوژیک خواهد بود. به این صورت که حتی اگر ریشۀ مشکل فرد زیستی باشد به فردی حرفه‌ای و آموزش‌دیده، یک شنوندۀ خوب یا یک مشاور خبره نیاز خواهد داشت. به عبارتی حوادث بیرونی و واکنش فرد به آن‌ها می‌تواند یک بیماری با ریشۀ زیستی را تشدید کند یا از وخامت آن بکاهد. تغییراتی که در روانشناسی بالینی به واسطۀ تحقیقات نوروساینس و بیولوژی مولکولی انجام گرفته است، خروجی‌های با اهمیتی داشته است.
تحول در سبب‌شناسی و ملاک‌های تشخیصی اختلالات:

رئیس دانشگاه یو ال ام Ulm آلمان اظهار کرده است که در ۲۵ سال آینده به درک جامع‌تری از فرآیندهای زیستی و مولکولیِ درگیر در علائم اختلالات روان‌پزشکی خواهند رسید. با کشف دلایل اصلی برخی بیماری‌های روانی، پیشرفت قابل توجهی در ریشه‌یابی اختلالات روانی به دست آمده است. به عنوان مثال به نظر می‌رسد دو ژنی که انتقال گلوتامات را تنظیم می‌کنند علت افسردگی، اختلالات وسواسی- جبری، اوتیسم و سندروم تورت باشند و هماهنگی ضعیف بین سیناپسی نیز دلیل اسکیزوفرنی باشد. تمامی این اطلاعات ناشی از پیداشدن کلاستر تازه‌ای از ژن‌ها هستند. بنابراین، به دنبال این تحول، ملاک‌های تشخیصی اختلالات روانی نیز تغییر خواهند کرد.
تحول در شیوه‌های اندازه‌گیری و درمان:همچنین در زمینۀ ابزارهای اندازه‌گیری روانشناسی نیز پیشرفت‌های عمده‌ای وجود داشته است. به عنوان مثال، در حال حاضر ابزارهایی برای اندازه‌گیری فعالیت عصبی حیوانات در سطح تک‌سلولی وجود دارد (میکروسکوپ‌های الکترونی برای دیدن ذرات زیر اتمی)؛ به دنبال این پیشرفت‌های مولکولی و زیستی در فهم علت بیماری‌های روانی، راه برای درمان‌های دارویی مناسب‌تر هموار خواهد شد. در حالی که در چند دهۀ گذشته با استفاده از تصویربرداری از ساختار و عملکرد مغز پدیده‌های روانی توضیح داده می‌شدند، در آینده با استفاده از علم، به کشف فرآیندهای مولکولی خواهیم رسید و در نتیجه به درمان‌های دارویی جدیدتری دسترسی خواهیم داشت و درک بهتری از اختلالات اسکیزوفرنی، دو قطبی و آلزایمر پیدا خواهیم کرد. با اینکه درمان‌های کاملی در حال توسعه هستند، نباید درمان‌های سنتی مثل درمان شناختی-رفتاری، SSRI، ECT و تحریک عمیق مغزی را که تا حد زیادی زندگی مردم را بهبود بخشیده‌اند، فراموش کرد.

به موازات تحقیقات علمی، رعایت مرزهای اخلاقی نیز اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کنند. به عنوان مثال، اگر در آینده احتمال دستکاری برخی ژن‌ها در تخمکِ بارور و افزایش ظرفیت هوشی وجود داشته باشد، باید مزایا و معایب آن برای کودک، والدین و جامعه برآورد شود.

 تغییر در امر پژوهش:

اخیراً با توجه به تغییر هنجارهای اجتماعی و اهمیت‌یافتن حفظ حریم خصوصی، جمع‌آوری داده‌ها و اطلاعات با دشواری مواجه شده‌اند. بنابراین، به منظور جمع‌آوری اطلاعات، تنها سؤالات خودگزارش‌دهی مناسب نخواهند بود. مقیاس داده‌های بزرگ (BIG DATA) در آینده فرصت‌های تحقیقاتی جدیدی را برای روان‌شناسان فراهم می‌کند. همچنین در آینده ابزارهایِ تحلیل نتایج نیز اعتبار کافی را برای این کار ندارند. آزمون‌هایی که در حال حاضر روان‌شناس‌ها از آن‌ها استفاده می‌کنند، آزمون t، رگرسیون چندگانه و تحلیل کوواریانس هستند که برای اهداف تحقیقاتی کافی نیستند؛ بنابراین با انقلاب ماشینی پیشِ‌رو، روان‌شناسان می‌تواند از پارامترهای دیگری هم استفاده کنند و با مدل‌های زیادی، هزاران یا حتی ده‌ها هزار نفر را مطالعه و تشخیص‌گذاری کنند و مداخلات درمانی مطلوبی داشته باشند که برای افراد دارای اختلالات روانی و یادگیری بسیار خوشحال‌کننده است. زیرا این افراد علاقه‌مند نیستند بدانند چطور یا چرا درمان اتفاق می‌افتد؛ مهم نتیجۀ مطلوبی است که درمان برای آن‌ها به ارمغان می‌آورد.

رفتار اجتماعی انسان‌ها نیز در حال تغییرات بزرگ است. در نتیجه به جای اینکه افراد در آزمایشگاه به‌صورت فردی آزمایش شوند، تحقیقات به سمت بررسی تعاملات اجتماعی در گروه‌های بزرگ‌تر حرکت می‌کنند.

استفاده از علوم بین رشته‌ای:

امید است با تحقیقات میان‌رشته‌ای در روانشناسی اجتماعی، به درکی از تجارب جمعیت‌های آسیب‌پذیر برسیم؛ در این زمینه همکاری کارشناسان سیاسی و روان‌شناسان اجتماعی ارزش بسیاری دارد. انتظار می‌رود با مدیریت رفتارهای اقتصادی-سیاسی مانند مراقبت‌های بهداشتی و امور مالی، موفقیت چشم‌گیری در این زمینه به وجود آید که نشان‌ ‌دهد روانشناسی اجتماعی می‌تواند تأثیر عمده‌ای در کاهش نگرانی‌های اجتماعی داشته باشد.

تحقیقات نشان داده است که تجربۀ استرس در سطوح مختلف با ابتلا به بیماری‌های فیزیکی مرتبط با سن ارتباط دارد؛ بنابراین برای پیشگیری از اختلالات فیزیکی ثانوی، نیاز است اختلالات مرتبط با تروما و استرس شناسایی و درمان شوند تا از هزینه‌های اجتماعی فراوان جلوگیری شود.

مهندسی پزشکی نیز از علوم دیگری است که می‌تواند به ارتباط مجدد مغز و رفتار که هدف روانشناسی در سال‌های آینده خواهد بود، بپردازد.

پررنگ‌ترشدن نقش هیجان‌ها:

پیش‌بینی می‌شود در ۲۵ سال آینده گسترش عمیقی در درک بیولوژیک (اساس ژنتیکی، اپی ژنتیک، عصبی و هورمونی) احساسات، ببینیم و درک کنیم که چگونه انتظارات، دانش و تجارب قبلی فرد، احساسات او را شکل می‌دهند؛ به‌گونه‌ای که وقتی فرد از خواب بیدار می‌شود تصمیم می‌گیرد کدام خاطرات هیجانی را به یاد بیاورد. در نتیجه فهم احساسات به فهم عملکرد ذهنی افراد منجر می‌شود. علاوه بر این در حداقل سه حوزۀ کلیدیِ مربوط به عواطف، پیشرفت چشم‌گیری خواهیم داشت: اول با ایجاد تعادل بین خوب و بد بودن هیجان‌های مثبت و منفی، به درک جامع‌تری از بهینه‌بودن عملکرد حیاتی هیجان‌ها خواهیم رسید. دوم، با آموزش مدیریت عواطف به کودکان در کلاس‌های درس می‌توان پیشگیری‌های اولیه را اجرا کرد. سوم، با گسترش رسانه‌های اجتماعی، ابراز عواطف سهولت بیشتری خواهد یافت.

منابع:

سایت بردار( کاربردسازی علوم انسانی )

https://www.psychologytoday.com/blog/how-do-life/201601/the-future-clinical-psychology

http://www.apa.org/gradpsych/2011/03/cover-sunny.aspx

http://neurosciencenews.com

Barlow, D. H., & Carl, J. R. (2011). The future of clinical psychology: Promises, perspectives, and predictions. The Oxford Handbook of Clinical Psychology.


telegram2 files