آیا آنها از خودشان متنفر هستند؟ ارتباط با افراد خودشیفته کار سختی نیست. میتوانید دربارهی عملکردشان، رشدشان یا نحوهی زندگیشان ازشان سوال کنید یا حتی دربارهی ابروهاشان ازشان بپرسید. ولی این حس اغراقآمیز خودستایی، دقیقاً از کجا ریشه میگیرد؟ تحقیق جدیدی که توسط روانشناسان آلمانی انجام شده است، نشان میدهد، پاسخ این سوال آن قدرها هم که برخی فکر میکنند، ساده نیست.
فرضیهی متداولی که در این زمینه مطرح است، این است که خودپرستی ظاهری آنها، برای مخفی کردن احساسات منفی و ناخودآگاهشان در رابطه با خودخواهی و عدم امنیت ریشه دارد که گاه آنرا مدل «ماسک» مینمامند و اغلب منتسب به تحقیق سایکودینامیک روانشناس اتریشی آمریکایی «هینز کوهوت» است. اما حداقل یک مورد مطالعهی موثر وجود دارد که این امر را الزامی ندانستهاند.
در سال ۲۰۰۷ میلادی، تحقیقی به سرپرستی روانشناسی بهنام «کیت کمپبل» از جانب دانشگاه جورجیا انجام شد که نشان داد، افراد خودشیفته اعتماد به نفس مثبت غیرصریحی را از خود نشان میدهند که بیانگر علاقهی آنها از عمق وجودشان به خودشان است. این پیشبینی احتمالی وجود دارد که علاقهی افراد خودشیفته صرفاً معطوف به احساساتی در خصوص هوش و وضعیت خودشان است که تحت عنوان حوزهی واسطهگرایانه شناخته میشود که به توانایی واسطهگری افراد مرتبط است.
کمپبل و همکارانش در مقالهی خود نوشتهاند: «در رابطه با حوزههای جمعی که شامل خودخواهیهای آنها در مورد مهربانی، اخلاقیات و نزدیکی عاطفی است، این افراد خنثی بودهاند. به طور خلاصه، مفهومسازی خودشیفتگی به عنوان خودخواهی آشکار مثبتی که خودخواهیهای غیر آشکار منفی را میپوشاند، میتواند مبهم باشد. در مقایسه، افراد خودشیفته تا حدی عدم توازن در خود را در سطوح آشکار و غیرآشکار با خودخواهیهای واسطهگرایانه دلخواه که الزاماً با خودخواهیهای جمعی دلخواه در ارتباط نیستند، نشان میدهند.» ولی تحقیق جدیدی که توسط دانشگاه پتسدام انجام شده است، نشان میدهد، هنوز چیزی در این میان مبهم است.
برای تبیین وضعیت متناقض مطالعات روانشناسانه در خصوص زندگی درونی افراد خودشیفته، روانشناسان «رمزی فاتفوتا» و «مایکلا شرودراب»، تلاش کردند، نتایج حاصل از تحقیق سال ۲۰۰۷ را تکرار کنند که در تحقیق اخیر تعداد ۷۳۰ نفر را بررسی کردند. این نمونه پنج برابر بزرگتر از نمونهی تحقیق اولیه بوده است.
درحالی که فاتفوتا و شرودراب، نگاه مثبتی به مطالعهی انجام شدهی اولیه دارند، دارند اما به این نکته نیز اشاره کردهاند که تا کنون هیچ تحقیقی در راستای بررسی سیستماتیک این یافتهها و بحران تکرارپذیری در علم، به ویژه در خصوص تحقیقات حوزهی روانشناسی صورت نگرفته است و معتقد هستند که دیگر زمان این کار فرا رسیده است.
در جریان تحقیق مشخص شد که یافتههای تحقیق سال ۲۰۰۷ امکان تکرار نداشتهاند یا حداقل این امر در مورد خودخواهیهای غیرآشکار ممکن نبوده است. در مجموعهای از آزمایشهای تحقیقات ارتباط واژههای کامپیوتر محور و اعتماد به نفس، در میان شرکتکنندگانی که میزان بالایی از خودخواهی را نشان داده بودند، ارتباطی با خودخواهیهای غیرآشکار دلخواه در مورد مواردی نظیر وضعیت، هوش و توانایی وجود داشت.
محققان میگویند: «یافتههای تحقیق ما این ادعا را که افراد خود شیفته، خودخواهیهای غیرآشکار مثبتی در حوزهی ژنتیک دارند، تایید نمیکند. نتایج تحقیق تکرار شده، فرضیهی پوچ تحقیق را تایید کرده و نشان میدهد افراد خودشیفته درحوزهی ژنتیک بیشتر دارای خودخواهیهای غیرآشکار خنثی هستند.»
همانطور که محققان معتقد هستند، نتایج حاصل از تحقیق آنها با یافتههای تحقیق کمپبل در ۲۰۰۷ مطابقت دارد. در این تحقیق نیز نشانهای برای تایید مدل ماسک وجود ندارد، ولی دادههای تحقیق جدید تاییدی بر این مدعا نیستند که افراد خودشیفته، وجود خود را از اعماق وجودشان دوست ندارند. اما در ارتباط با منشاء زندگی درونی و عاطفی این افراد، متاسفانه اطلاعاتی در دست نیست. این نخستین بار نیست که مولفههای روانشناختی حیرتآور، ما را شگفتزده ساخته است و قطعاً آخرین بار نیز نخواهد بود.
منبع: مجله علمی ایلیاد