نوشتۀ زیر آسیبشناسی کوتاهی از وضعیت مشاوره های کنکور در ایران است که سعی کرده با نگاهی نقاد، وضعیت این مشاوره ها در ایران را بررسی کند.
دغدغۀ این نوشته، استفادۀ موسسات کنکور برای اقناع خانوادهها از نفرات برتر برای مشاوره های تحصیلی است. این در حالی است که مشاوره دادن به فردی دیگر، مهارتی تخصصی است و ممکن است رتبههای برتر، افرادی ذیصلاح برای مشاوره نباشند. در نهایت این متن نشان میدهد اگر افراد برتر کنکور میخواهند وارد مشاورۀ تحصیلی شوند نیاز است مهارتهایی در زمینۀ مشاوره کسب کنند. همچنین این متن امیدوار است که جامعۀ ایرانی با بهکارگیری مشاوران تحصیلی ذیصلاح، با درایت بیشتری با چالشهای خود روبهرو شود و به تخصصی بودن و کارآمدی، بیشتر از اقناع شدن توجه کند.
وقتی گردش مالی معضلی به نام کنکور چند هزار میلیارد است، حذف کردن آن کار دشواری است. معضلی که سالهاست مسئولان برای حذفش برنامه میریزند و البته تا به حال کاری از پیش نبردهاند. این رقم بزرگ البته اهمیت یک چیز را نشان میدهد: در اذهان خانوادههای ایرانی تحصیلات هنوز جایگاه والایی دارد که حاضرند هزینههای سنگینی را تقبل کنند. انگار باور عمومی این است که کنکور قرار است فرزندانشان را بدبخت یا خوشبخت کند.
فارغ از اینکه چقدر این باور درست است و تحصیلات چقدر در موفقیت افراد نقش دارد، این موضوع فشارهای زیادی را هم به خانواده و البته فشار بیشتری را بر دوش دانشآموزی میگذارد که قرار است کفایت خود را از طریق پیروزی در این امتحان نشان دهد. دورۀ نوجوانی به اندازۀ کافی اضطرابهای خودش را دارد: مسئلۀ هویت، چگونگی ارضای نیازهای جدید، استقلال یا وابستگی، عدم کنترل بر رفتار و هیجانات، ترس از آینده و… همه و همه دورۀ نوجوانی را تبدیل به دورهای پرفشار میکند. این احوال آشفته را اضافه کنید به یک رویداد استرسزا به نام کنکور، تا حال یک نوجوان کنکوری را متوجه شوید. اما چه میتوان کرد؟
یکی از راهحلهایی که در این سالها پیشِ روی خانوادهها بوده است، مشاورۀ تحصیلی است که نیازهای تحصیلی نوجوانشان را پاسخ گوید و کمی این راه پرسنگلاخ کنکور را آسفالت کند. اما مسئله، اینجاست که در همۀ این سالها یک روان شناس نیست که اعتماد یک خانواده را برای همراهی دانشآموز تا دم کنکور برمیانگیزاند. هنوز به طور سنتی در آموزشگاهها و موسسات کنکور، کسانی برای مشاوره انتخاب میشوند که رتبههای خوبی در سالهای قبل آوردهاند و به قول معروف شاخ غول را شکستهاند. در واقع این افراد هستند که اعتماد خانوادهها را جلب میکنند.
واقعیت این است که در اینجا یک خطای منطقی روی داده است. با نگاه به مصاحبههایی که با نفرات برتر دربارۀ نحوۀ درس خواندنشان شده است متوجه میشوید این افراد خودشان با آزمون و خطا در کنکور رتبه آوردهاند و کاملا ممکن است سبک خودشان را داشته باشند: چند ساعت درس بخوانند، خلاصه رداری کنند یا نکنند، شب درس بخوانند یا روز، هوششان چقدر است، کلاس کنکور بروند یا خودشان درس بخوانند، کلاس مدرسه را جدی بگیرند یا نه… و از طرفی بنا بر میزان استرس، مهارتهایی برای مدیریت آن داشته باشند. درواقع احساس میکنید انگار منطق خاصی وجود ندارد که این فرد در کنکور پذیرفته شده است.
نکتهای که فراموش میشود این است که بخت یار این افراد بوده است که سبک درس خواندن و نحوۀ مدیریت استرس فردیشان سبب شده که سد کنکور را بشکنند. راهحل این افراد برای همان افراد خوب بوده است؛ اما آیا آنها میتوانند به شخص دیگری کمک کنند تا به سبک خودش درس بخواند و از پس مدیریت استرس و اضطرابها برآید؟ آیا اضطراب و استرسی که افراد تجربه میکنند با هم برابر است؟ آیا راهحل این فرد خاص به درد نوجوان من هم میخورد؟ آیا اگر این فرد در کنکور موفق شده است پس میتواند به فرزند من هم کمک کند تا به سلامت از پس آزمون برآید؟
واقعیت این است که کمک کردن به فرد دیگر برای رسیدن به یک هدف، مهارتهای خودش را دارد: از گوش دادن و داشتن شخصیت سالم گرفته تا رسیدن به این نگاه که هر فردی وضعیت خاص خودش را دارد و میتواند میزان اضطراب متفاوتی داشته باشد و متناسب با آن نیاز به برنامه دارد. کاملا ممکن است راهی که برای من خوب بوده، برای شخص دیگری اضطرابزا باشد و اصلا کمککننده نباشد. کاملا ممکن است روشی که من درس میخوانم برای من کار کند و برای دیگری کار نکند.
با این اوصاف، افرادی که رتبههای خوبی در کنکور کسب کردهاند، الزاما در مقام مشاورۀ تحصیلی نمیتوانند موثر و کارآمد باشند و این استدلال که «چون من در کنکور رتبۀ خوبی آوردهام پس میتوانم مشاوره دهم» نمیتواند از من یک مشاور تحصیلی بسازد. اگر رتبههای برتر می خواهند کار مشاوره انجام دهند باید مشاوره دادن را یاد بگیرند و بدانند این کار، یک حرفۀ تخصصی است. این افراد همچنین میتوانند از مشاوران آموزشدیده کمک بگیرند.
از طرف دیگر این نقد به فضای مشاورۀ کنکور کشور وارد است که اقناع را فدای کارآمدی و موثر بودن میکنند. یعنی موسسات مختلف صرفا جهت گرمی بازارشان و اقناع خانوادهها ترجیح میدهند از تبلیغات رتبههای برتر استفاده کنند تا مشاوری لایق. کم نیستند افرادی که درس این تخصص را خواندهاند و دورهها و مهارتهای کافی را کسب کردهاند و قطعا میتوانند بسیار موثرتر باشند، اما به کار گرفته نمیشوند. هیچ موسسۀ کنکوری را نمیبینید که مشاوران کارآزمودهاش را تبلیغ کند. درواقع موسسات کنکور، بسیاری از اوقات، و البته خود خانوادهای ایرانی کمتر به تخصصی بودن و کارآمدی و بیشتر به اقناع توجه دارند؛ بازیای که انگار منافعی برای بازیگر اصلی آن یعنی داوطلب کنکور ندارد؛ بازی ای که بازندۀ اصلی آن دانشآموزی است که قرار است با کنکور، آیندۀ خود را بسازد.
منبع : بردار( کاربرد سازی علوم انسانی)